عربی به فارسی

<hr> مترادف فلسفه : الهیات، حکمت، راز، سر <hr> برابر پارسی : فرزان

مترادف فلسفه : الهیات، حکمت، راز، سر برابر پارسی : فرزان

فلسفه

<hr> برابر پارسی : پلپل

فلفل

فلفل احمر

فلفل حار

فلم

فلم الاخبار

فلم وثائقی

فلندی

فلورید

فلوریسنت

فلورین

<hr> مترادف فلکی : آسمانی، سماوی، اخترشمار، اخترشناس، منجم

مترادف فلکی : آسمانی، سماوی، اخترشمار، اخترشناس، منجم

فلکی

فلینه

فلیون

<hr> مترادف فم : دهان، دهانه، زفر

مترادف فم : دهان، دهانه، زفر

فم

<hr> مترادف فن : تکنیک، هنر، حیله، رمز، شگرد، لم، نغمه، راه، روش <hr> برابر پارسی : هنر، روش، شگرد، شِگرد

مترادف فن : تکنیک، هنر، حیله، رمز، شگرد، لم، نغمه، راه، روش برابر پارسی : هنر، روش، شگرد، شِگرد

فن

فن التمثیل

فن الطبخ

فن تصویری

فن رسم الخرایط

<hr> برابر پارسی : نابودی، نیستی

برابر پارسی : نابودی، نیستی

فناء

فنار

فنان

<hr> مترادف فند : تردستی، ترفند، حاضرجوابی، حقه، حیله، شگرد، عیاری، فریب، کید، گول، مکر، مهارت

مترادف فند : تردستی، ترفند، حاضرجوابی، حقه، حیله، شگرد، عیاری، فریب، کید، گول، مکر، مهارت

فند

<hr> برابر پارسی : فوندیک، فُندک، پندک

برابر پارسی : فوندیک، فُندک، پندک

فندق

فنلندی

<hr> برابر پارسی : ویژه کار

فنی

فنیا

<hr> مترادف فهد : پارس، پلنگ، نمر، یوزپلنگ

مترادف فهد : پارس، پلنگ، نمر، یوزپلنگ

فهد

فهد امریکی

فواق

فودکا

<hr> مترادف فوران : انفجار، جوشش، جهش <hr> برابر پارسی : جهش، جوشیدن

مترادف فوران : انفجار، جوشش، جهش برابر پارسی : جهش، جوشیدن

فوران

<hr> مترادف فوری : آنی، بی درنگ، سریع <hr> برابر پارسی : بیدرنگ، به زودی، تند و تیز

مترادف فوری : آنی، بی درنگ، سریع برابر پارسی : بیدرنگ، به زودی، تند و تیز

فوری

<hr> مترادف فوز : پیروزی، رستگاری، رهایی، کامیابی، نجاح

مترادف فوز : پیروزی، رستگاری، رهایی، کامیابی، نجاح

فوز

فوض

فوضوی

فوضویه

فوضی

<hr> مترادف فوق : بالا، زبر <hr> متضاد فوق : پایین، تحت، ته، زیر <hr> برابر پارسی : بالا، زِبر، یادشده

مترادف فوق : بالا، زبر متضاد فوق : پایین، تحت، ته، زیر برابر پارسی : بالا، زِبر، یادشده

واژه های حرف "ف" - عربی به فارسی