<hr> مترادف طرفدار : پیرو، تابع، حامی، طرف گیر، دوستدار، شاعی، هواخواه، هوادار، یار <hr> متضاد طرفدار : مخالف <hr> برابر پارسی : پشتیبان، پیرو، هواخواه، هوادار

مترادف طرفدار : پیرو، تابع، حامی، طرف گیر، دوستدار، شاعی، هواخواه، هوادار، یار متضاد طرفدار : مخالف برابر پارسی : پشتیبان، پیرو، هواخواه، هوادار

طرفدار

طرفدارنامه

<hr> مترادف طرفداری : پشتیبانی، جانب داری، حمایت، طرف گیری، هواخواهی، هواداری <hr> متضاد طرفداری : مخالفت <hr> برابر پارسی : هوا خواهی، پیروی

مترادف طرفداری : پشتیبانی، جانب داری، حمایت، طرف گیری، هواخواهی، هواداری متضاد طرفداری : مخالفت برابر پارسی : هوا خواهی، پیروی

طرفداری

طرفداری از خودکشی

<hr> مترادف طرفه : بدیع، بکر، تازه، نو، شاذ، شگفت، عجیب، کم نظیر، کمیاب، نادر، شوخ، ظریف، بازیگر، چشم بند، مشعبد، حقه باز، نیرنگ یاز، نیک، نیکو، زیبا، دلنشین، خوش آیند، نکته ظریف، لطیفه، سخن نغز <hr> برابر پارسی : تازه، خوش آیند، شگفت، نو

مترادف طرفه : بدیع، بکر، تازه، نو، شاذ، شگفت، عجیب، کم نظیر، کمیاب، نادر، شوخ، ظریف، بازیگر، چشم بند، مشعبد، حقه باز، نیرنگ یاز، نیک، نیکو، زیبا، دلنشین، خوش آیند، نکته ظریف، لطیفه، سخن نغز برابر پارسی : تازه، خوش آیند، شگفت، نو

طرفه

طرفه بن عبد

<hr> مترادف طرق : راهها، جاده ها، شیوه ها، روش ها، طریق ها، متدها، نحوه ها

مترادف طرق : راهها، جاده ها، شیوه ها، روش ها، طریق ها، متدها، نحوه ها

طرق

طرق رود

طرقبه

طرقطی

<hr> مترادف طرقه : توکا، چکاوک، جل

مترادف طرقه : توکا، چکاوک، جل

طرقه

طرقچی کلا

طرلاب

<hr> مترادف طرلان : شاه باز، شهباز

مترادف طرلان : شاه باز، شهباز

طرلان

طرماح بن عدی

طرمزد

طرنه

طرنگ

<hr> مترادف طره : تاب، زلف، کاکل، گیسو، گیس، کرانه، حاشیه، کناره، گوشه، کنگره، باران گیر، جبهه، ناصیه، تازیانه، تارهای حاشیه دستار و جامه <hr> برابر پارسی : دسته مو، زلف، شکنج مو، کاکل

مترادف طره : تاب، زلف، کاکل، گیسو، گیس، کرانه، حاشیه، کناره، گوشه، کنگره، باران گیر، جبهه، ناصیه، تازیانه، تارهای حاشیه دستار و جامه برابر پارسی : دسته مو، زلف، شکنج مو، کاکل

طره

طره بخاخ پردیس

طره خضر

طرهانی سفلی

طرود

طرویزک

<hr> مترادف طریف : نو، تازه، غریب، نادر، شگفت

مترادف طریف : نو، تازه، غریب، نادر، شگفت

طریف

طریفاوی

<hr> مترادف طریفه : تازه، نو، بدیع، نادر، شگفت، غریب، نغز، نیکو، شیرین کلام، سخن

مترادف طریفه : تازه، نو، بدیع، نادر، شگفت، غریب، نغز، نیکو، شیرین کلام، سخن

طریفه

طریق التحقیق

طریق بسمل شدن

طریق شاهان

طریق عشق

<hr> مترادف طریقت : راه، روش، سلک، شرع، عرفان، تصوف، آیین، شریعت، کیش، مرام، مذهب، مسلک، نحله ، فرقه، طریقه متصوفه، سلوک، تزکیه باطن <hr> متضاد طریقت : حقیقت، شریعت <hr> برابر پارسی : راه، آیین، شیوه، روال

مترادف طریقت : راه، روش، سلک، شرع، عرفان، تصوف، آیین، شریعت، کیش، مرام، مذهب، مسلک، نحله ، فرقه، طریقه متصوفه، سلوک، تزکیه باطن متضاد طریقت : حقیقت، شریعت برابر پارسی : راه، آیین، شیوه، روال

طریقت

طریقت صفویه

طریقت قادریه طالبانی

طریقت مولویه

طریقت های صدقه گیر

<hr> مترادف طریقه : اسلوب، راه، روال، روش، روند، سیاق، شق، شیوه، طرز، طریق، طور، نمط، وجه، وسیله، وضع، رسم، قاعده، قانون، آیین، سنت، کیش، مذهب، مسلک، خو، رفتار، سیرت، عادت <hr> برابر پارسی : شیوه، روال، شگرد، گونه

مترادف طریقه : اسلوب، راه، روال، روش، روند، سیاق، شق، شیوه، طرز، طریق، طور، نمط، وجه، وسیله، وضع، رسم، قاعده، قانون، آیین، سنت، کیش، مذهب، مسلک، خو، رفتار، سیرت، عادت برابر پارسی : شیوه، روال، شگرد، گونه

واژه های حرف "ط" - دانشنامه عمومی