صفحه اصلی
فارسی به انگلیسی
واژه های حرف "ت" - فارسی به انگلیسی
توجیه پذیر
توجیه کردن
توجیه کردنی
توجیه کننده
توجیه گر (مدافع عقیده یا مذهب یا رفتار بخصوصی)
توجیه گر(مدافع عقیده یا مذهب یا رفتار بخصوصی)
توجیهی
توحش
توحید
توحید مساعی
توحیدی
توخالی
توخالی شدن
توخالی کردن
توخت (فیزیک)
توخت پیچه (برق)
توختن
توختی (برق)
تود
تودار
تودار (آدم)
توداری
تودرتو
تودرتو و پیچیده
تودرتو کردن
تودلی
تودماغی
تودماغی حرف زدن
توده
توده آشغال
توده آهن پاره
توده ابر
توده اشیائ زائد
توده ای
توده ای از هرچیز نرم
توده برف
توده بزرگ
توده بزرگ علف خشک
توده بزرگ کاه
توده بستر مانند
توده حروف چاپی
توده خاکروبه
توده درهم و برهم
توده درهم و برهم (مردم یا جانوران یا اشیائ)
توده دود
توده سرگین
توده شدن
توده شده
بیشتر