سهیم شدن

<hr> مترادف سو : جانب، جهت، راستا، زی، نزد، کنار، سمت، سون، سوی، صوب، طرف، قبل، گوشه، وجه، پرتو، روشنایی، نور، سود، منفعت، نفع، خیال، گمان، توان بینایی، دید <hr> برابر پارسی : زشتی، بدی، اندوه

مترادف سو : جانب، جهت، راستا، زی، نزد، کنار، سمت، سون، سوی، صوب، طرف، قبل، گوشه، وجه، پرتو، روشنایی، نور، سود، منفعت، نفع، خیال، گمان، توان بینایی، دید برابر پارسی : زشتی، بدی، اندوه

سو

سو (مساحی و نجوم)

سو زدن

سو زنی

سو شی

سو نما

سو نگرفته

سو گرایی (گیاه شناسی - جانورشناسی)

<hr> مترادف سوء : بد، ناروا ، قبیح، ناپسند، شنیع <hr> متضاد سوء : نیک، روا، نیکو، پسندیده، مستحسن <hr> برابر پارسی : اندوه، بدی، زشتی

مترادف سوء : بد، ناروا ، قبیح، ناپسند، شنیع متضاد سوء : نیک، روا، نیکو، پسندیده، مستحسن برابر پارسی : اندوه، بدی، زشتی

سوء

سوء اداره

<hr> برابر پارسی : نادرستکاری، نارواگری | بد بکارگیری

برابر پارسی : نادرستکاری، نارواگری | بد بکارگیری

سوء استفاده

سوء استفاده از استعدادهای خود

سوء استفاده مالی

<hr> برابر پارسی : بد دریابی، بد گیری

برابر پارسی : بد دریابی، بد گیری

سوء تعبیر

سوء تغذیه

سوء تفاهم

<hr> برابر پارسی : بدرفتاری

سوء رفتار

<hr> برابر پارسی : بدنامی

سوء شهرت

<hr> مترادف سوء ظن : بدگمانی، شک | گمان بد، خیال سود <hr> متضاد سوء ظن : حسن ظن | حسن ظن <hr> برابر پارسی : بد دلی، بد گمانی، بدگمانی | بدگمانی

مترادف سوء ظن : بدگمانی، شک | گمان بد، خیال سود متضاد سوء ظن : حسن ظن | حسن ظن برابر پارسی : بد دلی، بد گمانی، بدگمانی | بدگمانی

سوء ظن

سوء ظن داشتن

<hr> مترادف سوء قصد : نیت سوء، قصدکشتن، ترور

مترادف سوء قصد : نیت سوء، قصدکشتن، ترور

سوء قصد

سوء مدیریت

<hr> مترادف سوء نیت : بدخواهی، سوء نظر، بداندیشگی <hr> برابر پارسی : بد اندیشی، بد خواهی، بد دلی، بدسگالی، کج اندیشی

مترادف سوء نیت : بدخواهی، سوء نظر، بداندیشگی برابر پارسی : بد اندیشی، بد خواهی، بد دلی، بدسگالی، کج اندیشی

سوء نیت

<hr> برابر پارسی : بدگواری، بدگوارش

برابر پارسی : بدگواری، بدگوارش

سوء هاضمه

<hr> برابر پارسی : کژسود بردن

برابر پارسی : کژسود بردن

واژه های حرف "س" - فارسی به انگلیسی