فارسی به انگلیسی

سکرات موت

<hr> مترادف سکرتر : منشی

سکرتر

<hr> مترادف سکس : جنس، امور جنسی، آلت زن و مرد <hr> برابر پارسی : آمیزش

مترادف سکس : جنس، امور جنسی، آلت زن و مرد برابر پارسی : آمیزش

سکس

سکستانت

<hr> مترادف سکسکه : فواق، هکه

مترادف سکسکه : فواق، هکه

سکسکه

سکسکه کردن

<hr> مترادف سکسی : شهوی، جاذبه جنسی، شهوت انگیز، الفیه، شلفیه، پورنو

مترادف سکسی : شهوی، جاذبه جنسی، شهوت انگیز، الفیه، شلفیه، پورنو

سکسی

سکلرز چندگانه (پزشکی)

<hr> مترادف سکنات : سکون ها، حالات، وضع ها، شیوه رفتار، نحوه برخورد

مترادف سکنات : سکون ها، حالات، وضع ها، شیوه رفتار، نحوه برخورد

سکنات

سکنج

<hr> برابر پارسی : سکنگبین

سکنجبین

سکنجبینی

سکنجیدن

<hr> مترادف سکندری : لغزش پا

مترادف سکندری : لغزش پا

سکندری

سکندری خوران راه رفتن

<hr> مترادف سکندری خوردن : لغزیدن، سرنگون شدن

مترادف سکندری خوردن : لغزیدن، سرنگون شدن

سکندری خوردن

سکندری رفتن

سکندری زدن

<hr> مترادف سکنه : باشندگان، جمعیت، ساکنین، مقیمان، نفوس <hr> برابر پارسی : باشندگان

مترادف سکنه : باشندگان، جمعیت، ساکنین، مقیمان، نفوس برابر پارسی : باشندگان

سکنه

سکنه اصلی

<hr> برابر پارسی : خانه

سکنی

سکنی گرفتن

سکنی گزیدن

سکنی گزیدن در نواحی مستعمراتی

سکنی گزینی

<hr> مترادف سکه : پول فلزی ، رواج، روایی، رونق، پررونق <hr> متضاد سکه : اسکناس، کساد <hr> برابر پارسی : مارِه | ( سکّه ) استیر

مترادف سکه : پول فلزی ، رواج، روایی، رونق، پررونق متضاد سکه : اسکناس، کساد برابر پارسی : مارِه | ( سکّه ) استیر

سکه

سکه 25 سنتی (امریکا و کانادا)

سکه 52 سنتی

سکه 52 سنتی (عامیانه)

سکه ای

سکه ای به ارزش یک چهارم پنی

سکه بث سنتی (امریکا و کانادا)

سکه برو

سکه تاجدار (سابقا)

سکه ثب سنتی

سکه ثب سنتی (عامیانه)

سکه خوردن

سکه درشت (خودمانی)

سکه درشت (عامیانه)

سکه ده سنتی

<hr> مترادف سکه زدن : ضرب کردن، رونق بخشیدن، پررونق کردن، کارشایان کردن

مترادف سکه زدن : ضرب کردن، رونق بخشیدن، پررونق کردن، کارشایان کردن

واژه های حرف "س" - فارسی به انگلیسی