<hr> برابر پارسی : افروختن

شعله ور کردن

<hr> مترادف شعله وری : اشتعال، سوختن <hr> متضاد شعله وری : اطفا

مترادف شعله وری : اشتعال، سوختن متضاد شعله وری : اطفا

شعله وری

شعله کشیدن

شعله کم نور و لرزان

<hr> مترادف شعور : آگاهی، ادراک، بینش، خرد، فهم، مخ، مدرک، مشعر <hr> برابر پارسی : خرد، دانایی، دانستگی، دریافتن، هوش

مترادف شعور : آگاهی، ادراک، بینش، خرد، فهم، مخ، مدرک، مشعر برابر پارسی : خرد، دانایی، دانستگی، دریافتن، هوش

شعور

شعور انسانی

شعور حیوانی

شعورحیوانی

شعیب

شعیر

شعیر (گیاه شناسی)

شعیره

شغار

شغار (جانورشناسی)

شغاره

شغال

شغال به

<hr> مترادف شغب : آشوب، فتنه انگیزی، فساد

مترادف شغب : آشوب، فتنه انگیزی، فساد

شغب

<hr> مترادف شغل : پیشه، حرفه، سمت، کار، کسب، مقام، منصب، مشغله، اشتغال، خدمت، عمل، فعل، وظیفه <hr> برابر پارسی : کار، پیشه

مترادف شغل : پیشه، حرفه، سمت، کار، کسب، مقام، منصب، مشغله، اشتغال، خدمت، عمل، فعل، وظیفه برابر پارسی : کار، پیشه

شغل

شغل آزاد

شغل ازاد

شغل اعطا شده

شغل افتخاری

شغل دادن به

شغل داشتن

شغل عوض کردن

شغل قضاوت

شغل مستلزم مهارت در کارهای دستی

شغل نویسندگی

شغل پردرآمد و بی دردسر

شغل کتابداری

شغلی

شف

<hr> مترادف شفا : التیام، بهبودی، بهی، تشفی، درمان، صحت، علاج، مداوا، معالجه <hr> برابر پارسی : درمان، تندرستی، بهبود، بهبودی

مترادف شفا : التیام، بهبودی، بهی، تشفی، درمان، صحت، علاج، مداوا، معالجه برابر پارسی : درمان، تندرستی، بهبود، بهبودی

شفا

شفا از راه دعا و ایمان

شفا بخشیدن

شفا دادن

شفا یافتن

شفائ

<hr> مترادف شفابخش : تشفی، درمانگر، شافی، علاج بخش <hr> برابر پارسی : درمان بخش

مترادف شفابخش : تشفی، درمانگر، شافی، علاج بخش برابر پارسی : درمان بخش

شفابخش

شفابخشی مذهبی

<hr> مترادف شفاخانه : بیمارستان، دارالشفاء، درمانگاه، مریض خانه <hr> برابر پارسی : بیمارستان

مترادف شفاخانه : بیمارستان، دارالشفاء، درمانگاه، مریض خانه برابر پارسی : بیمارستان

شفاخانه

شفادادن

<hr> مترادف شفاعت : توسط، خواهشگری، مداخله، میانجیگری، وساطت، عفوخواهی، التماس، خواهش <hr> برابر پارسی : پادرمیانی، خواهشگری، میانجیگری

مترادف شفاعت : توسط، خواهشگری، مداخله، میانجیگری، وساطت، عفوخواهی، التماس، خواهش برابر پارسی : پادرمیانی، خواهشگری، میانجیگری

شفاعت

شفاعت آمیز

شفاعت کردن

<hr> برابر پارسی : رواخواه، رواجو

برابر پارسی : رواخواه، رواجو

شفاعت کننده

<hr> مترادف شفاف : براق، روشن، زلال، متلالی، وهاج <hr> متضاد شفاف : تیره، کدر <hr> برابر پارسی : زلال، درخشان، روشن

مترادف شفاف : براق، روشن، زلال، متلالی، وهاج متضاد شفاف : تیره، کدر برابر پارسی : زلال، درخشان، روشن

واژه های حرف "ش" - فارسی به انگلیسی