<hr> مترادف شارب : سبیل، آشامنده، نوشنده

مترادف شارب : سبیل، آشامنده، نوشنده

شارب

شارت و شورت

<hr> برابر پارسی : گزارنده

شارح

شارستان

<hr> مترادف شارع : خیابان، شاهراه، گذرگاه، معبر <hr> برابر پارسی : رهنمون، راهنمای راه، راهنما

مترادف شارع : خیابان، شاهراه، گذرگاه، معبر برابر پارسی : رهنمون، راهنمای راه، راهنما

شارع

شارع خاص

<hr> برابر پارسی : گذرهمگانی، راه همگانی

برابر پارسی : گذرهمگانی، راه همگانی

شارع عام

<hr> مترادف شارلاتان : چاخان، حقه باز، شیاد، متقلب، مشعبد، نیرنگ باز <hr> متضاد شارلاتان : درستکار <hr> برابر پارسی : فریبکار، زبانباز، دغلباز

مترادف شارلاتان : چاخان، حقه باز، شیاد، متقلب، مشعبد، نیرنگ باز متضاد شارلاتان : درستکار برابر پارسی : فریبکار، زبانباز، دغلباز

شارلاتان

شارلاتان بازی

شارلمان

شارمند

شارندگی

شاره

شاروندان

شاروندگان

شارژ

شارژ مجدد

شارژ کردن باطری

شارژ کردن کم باطری

شارژ کردنی

شارگان شناسی

شارگانی

شارگی

شاری

<hr> مترادف شاسی : اتومبیل بی اطاق، اسکلت بندی، چارچوب، چارچوبه، قاب <hr> برابر پارسی : بدنه

مترادف شاسی : اتومبیل بی اطاق، اسکلت بندی، چارچوب، چارچوبه، قاب برابر پارسی : بدنه

شاسی

شاسی (مکانیک)

شاسی اتومبیل بدون اتاق

<hr> مترادف شاش : ادرار، بول، پیشاب، گمیز

مترادف شاش : ادرار، بول، پیشاب، گمیز

شاش

شاش (واژه کودکانه)

شاش بند

شاش بندشدن

شاش کردن

شاشبند شدن

شاشدان

شاشدان برای بیماران بستری

شاشو

شاشو بودن

شاشگاه در مستراح

شاشیدن

شاشیدن (زبان کودکانه)

شاشیدن (ناپسند)

شاشیدن (واژه کودکانه)

شاشیدن (کمی زننده)

شاشیدن در بستر

<hr> مترادف شاطر : نان پز، نانوا، چابک، چالاک، دلیر، فرز، باهوش، زیرک <hr> متضاد شاطر : کند <hr> برابر پارسی : نان گیر، چالاک، چابک، نانوا

مترادف شاطر : نان پز، نانوا، چابک، چالاک، دلیر، فرز، باهوش، زیرک متضاد شاطر : کند برابر پارسی : نان گیر، چالاک، چابک، نانوا

شاطر

شاطریون

<hr> مترادف شاعر : تصنیف سرا، چامه سرا، چکامه سرا، شعرگو، ناظم، آگاه، داننده، شعورمند <hr> برابر پارسی : سراینده، چامه سرا، چکامه سرا، چامه گو

مترادف شاعر : تصنیف سرا، چامه سرا، چکامه سرا، شعرگو، ناظم، آگاه، داننده، شعورمند برابر پارسی : سراینده، چامه سرا، چکامه سرا، چامه گو

واژه های حرف "ش" - فارسی به انگلیسی