طناب پیچ کردن

طناب چرخ در کشتی

طناب چهارلا

طناب چوبه دار

طناب ژرفاسنجی

طناب کشتی

طناب کوتاه در کشتی

طناب یدک کشی

طنابدار (جانورشناسی)

طنابچه در کشتی

طنابی

<hr> مترادف طناز : دلفریب، عشوه ساز، افسونگر، دلربا، شیوه گر، عشوه گر، کرشمه گر، لوند، دل نشین، فریبنده، شوخ، پرناز، طنزگو <hr> برابر پارسی : دلربا، نازکننده

مترادف طناز : دلفریب، عشوه ساز، افسونگر، دلربا، شیوه گر، عشوه گر، کرشمه گر، لوند، دل نشین، فریبنده، شوخ، پرناز، طنزگو برابر پارسی : دلربا، نازکننده

طناز

طناز (خودمانی)

طناز (عامیانه)

<hr> مترادف طنازی : افسونگری، دلربایی، شیوه گری، عشوه گری، کرشمه، لوندی

مترادف طنازی : افسونگری، دلربایی، شیوه گری، عشوه گری، کرشمه، لوندی

طنازی

طنازی کردن

<hr> مترادف طنبی : تالار، ایوان، اطاق بزرگ، شاه نشین

مترادف طنبی : تالار، ایوان، اطاق بزرگ، شاه نشین

طنبی

طنجه

<hr> مترادف طنز : استهزا، فکاهه، فکاهی، مسخره، هزل ، ناز، طعنه، سرزنش، طعنه زدن، سرزنش کردن، افسوس کردن، مسخره کردن <hr> متضاد طنز : جد <hr> برابر پارسی : شوخی، ریشخند

مترادف طنز : استهزا، فکاهه، فکاهی، مسخره، هزل ، ناز، طعنه، سرزنش، طعنه زدن، سرزنش کردن، افسوس کردن، مسخره کردن متضاد طنز : جد برابر پارسی : شوخی، ریشخند

طنز

طنز آمیز

طنز دوست

طنز مضحک

طنز نقش

<hr> مترادف طنزامیز : ( طنزآمیز ) تمسخرآلود، تمسخرآمیز، خنده دار، طنزآلود، مضحک <hr> متضاد طنزامیز : ( طنزآمیز ) جدی، تراژدی

مترادف طنزامیز : ( طنزآمیز ) تمسخرآلود، تمسخرآمیز، خنده دار، طنزآلود، مضحک متضاد طنزامیز : ( طنزآمیز ) جدی، تراژدی

طنزامیز

طنزنامه

<hr> مترادف طنزنویس : فکاهی نویس، طنزپرداز، فکاهه نویس

مترادف طنزنویس : فکاهی نویس، طنزپرداز، فکاهه نویس

طنزنویس

طنزنگاری

طنزپرداز

طنزی

<hr> مترادف طنطنه : تجمل، جاه وجلال، طمطراق، فروشکوه، کروفر، شوکت، جاه، آوازه، شهرت، صدای ساز، بانگ بربط، صدا، نوای رود

مترادف طنطنه : تجمل، جاه وجلال، طمطراق، فروشکوه، کروفر، شوکت، جاه، آوازه، شهرت، صدای ساز، بانگ بربط، صدا، نوای رود

طنطنه

طنطور

<hr> مترادف طنین : انعکاس، بازتاب، پژواک، انعکاس صوت، آواز، آهنگ، صدا، نوا، زنگ، خوش آهنگی <hr> برابر پارسی : پژواک، واکنش سدا

مترادف طنین : انعکاس، بازتاب، پژواک، انعکاس صوت، آواز، آهنگ، صدا، نوا، زنگ، خوش آهنگی برابر پارسی : پژواک، واکنش سدا

طنین

طنین افزا

<hr> مترادف طنین افکن : طنین انداز، پربازتاب

مترادف طنین افکن : طنین انداز، پربازتاب

طنین افکن

طنین افکن شدن

<hr> مترادف طنین افکندن : طنین انداختن، منعکس شدن، انعکاس یافتن، طنین افکن شدن، پیچیدن صدا

مترادف طنین افکندن : طنین انداختن، منعکس شدن، انعکاس یافتن، طنین افکن شدن، پیچیدن صدا

طنین افکندن

طنین انداختن

طنین انداز شدن

طنین دار کردن

طنین زا (ساز)

طنین صدا

طنین مجدد

<hr> مترادف طهارت : پاکدامنی، پاکی، تطهیر، تیمم، طهر، غسل، وضو <hr> متضاد طهارت : نجاست <hr> برابر پارسی : پاکی، پاکیزگی، شستن

مترادف طهارت : پاکدامنی، پاکی، تطهیر، تیمم، طهر، غسل، وضو متضاد طهارت : نجاست برابر پارسی : پاکی، پاکیزگی، شستن

طهارت

<hr> مترادف طهارت گرفتن : وضو ساختن، غسل کردن، تطهیر کردن، طاهر کردن

مترادف طهارت گرفتن : وضو ساختن، غسل کردن، تطهیر کردن، طاهر کردن

طهارت گرفتن

<hr> مترادف طهر : پاکی، پاکیزگی، طهارت <hr> متضاد طهر : نجسی، نجاست

مترادف طهر : پاکی، پاکیزگی، طهارت متضاد طهر : نجسی، نجاست

طهر

طهمورث

<hr> مترادف طواف : تطوف، دورزنی، زیارت، طوف، گردش، گرد چیزی گشتن | دست فروش، دوره گرد، کاسب دوره گرد <hr> متضاد طواف : مغازه دار <hr> برابر پارسی : دوره گرد، دورچیزی گشتن، گِردگشتن

مترادف طواف : تطوف، دورزنی، زیارت، طوف، گردش، گرد چیزی گشتن | دست فروش، دوره گرد، کاسب دوره گرد متضاد طواف : مغازه دار برابر پارسی : دوره گرد، دورچیزی گشتن، گِردگشتن

واژه های حرف "ط" - فارسی به انگلیسی