صفحه اصلی
فارسی به انگلیسی
واژه های حرف "ق" - فارسی به انگلیسی
قاقم درشت (جانورشناسی)
قال
قال مقال
قال و قیل
قال و قیل (عامیانه)
قال کردن
قال کردن به منظور جدا کردن ناخالصی
قال گذاری
قال گذاشتن
قال گر
قال گفت
قالب
قالب (ریخته گری)
قالب (شی ئ)
قالب (صابون)
قالب (مکانیک)
قالب اصلی (ریخته گری)
قالب تراش (مکانیک)
قالب تهی سازی
قالب تهی کردن
قالب دستگاه های برش و خراطی
قالب ریختن سیمان
قالب ریز
قالب ریزی
قالب زدن
قالب شدن
قالب صابون و یخ و کره
قالب صورت
قالب فلز کاری
قالب مجسمه از گچ پاریس
قالب پذیر
قالب کردن
قالب کردن با زرنگی
قالب کردن به
قالب کردن یواشکی
قالب کفش
قالب کیک پزی (شیرینی پزی)
قالب گرفتن
قالب گرفتنی
قالب گیری مجدد
قالب گیری کردن
قالبگر
قالبگیری کردن
قالبی
قالبی از نظرعبارات
قالبی کردن
قالبی کردن خاکه زغال
قالپاق
بیشتر