صفحه اصلی
فارسی به انگلیسی
واژه های حرف "ک" - فارسی به انگلیسی
کاردانی (عامیانه)
کاردرجا
کاردرمانی
کاردساز
کاردسازی
کاردستی
کاردماغی
کاردهان
کاردک
کاردک نقاشی
کاردی کردن
کاردی کردن با ساطور
کاردی کردن با کارد و زدن ضربه
کاردیده
کاردیده کردن
کاردیده کردن انسان
کاردیدگی
کاردینال
کاردینال (مذهب)
کاررسی
کاررسی کردن
کارزا
کارزار
کارساختن
کارساز
کارساز بودن
کارساز بودن (عامیانه)
کارسازی
کارسازی داشتن
کارستان
کارسینوم (پزشکی)
کارش خراب است
کارش زار است
کارش ساخته است
کارشدید
کارشناس
کارشناس (عامیانه)
کارشناس امور مالی
کارشناس انتخابات
کارشناس حقوقی
کارشناس قضایی
کارشناس معانی بیان
کارشناسانه
کارشناسی
کارشناسی ارشد
کارشناسی انتخابات
کارشکن
کارشکنانه
بیشتر