اختراع شده

اختراع ماروی

اختراع مارکنی ایتالیایی

اختراع مارگونی

اختراع مک میلان

اختراع واترمن

اختراع ولیام کروکس

اختراع ویلیام کروکس

اختراع ویلیام کورکس

<hr> برابر پارسی : آفریدن، پدیدآوردن

برابر پارسی : آفریدن، پدیدآوردن

اختراع کردن

اختراعی از استفانسون

اختراعی از چستر کارلسو

اختراق

اخترالدوله

اختران

اختربینی

اخترت

<hr> مترادف اخترشناس : احکامی، اخترشمار، اختری، رصدبند، رصدنشین، ستاره شناس، منجم، نجومی

مترادف اخترشناس : احکامی، اخترشمار، اختری، رصدبند، رصدنشین، ستاره شناس، منجم، نجومی

اخترشناس

اخترشناس یونان قدیم

<hr> مترادف اخترشناسی : تنجیم، رصدبندی، رصدنشینی، ستاره شناسی، نجوم

مترادف اخترشناسی : تنجیم، رصدبندی، رصدنشینی، ستاره شناسی، نجوم

اخترشناسی

اخترع

اختروش

اخترگذری

اختسک

اختشاشات

<hr> مترادف اختصار : اجمال، ایجاز، تلخیص، خلاصه، کوتاهی، اکتفا، بسنده <hr> متضاد اختصار : تفصیل <hr> برابر پارسی : چکیده، کردن کوتاه، کوتاه، کوتاه سخنی، کوتاه کردن، کوتاه(ی)، کوتاهی

مترادف اختصار : اجمال، ایجاز، تلخیص، خلاصه، کوتاهی، اکتفا، بسنده متضاد اختصار : تفصیل برابر پارسی : چکیده، کردن کوتاه، کوتاه، کوتاه سخنی، کوتاه کردن، کوتاه(ی)، کوتاهی

اختصار

اختصار سازمان مدیریت بحران فدرال

<hr> برابر پارسی : به کوتاهی

برابر پارسی : به کوتاهی

اختصارا

اختصارى

<hr> مترادف اختصاری : مخفف، اجمالی

مترادف اختصاری : مخفف، اجمالی

اختصاری

<hr> مترادف اختصاص : خاص، مختص، مختصه، ویژه، تعلق <hr> برابر پارسی : ویژگی، ویژه کردن

مترادف اختصاص : خاص، مختص، مختصه، ویژه، تعلق برابر پارسی : ویژگی، ویژه کردن

اختصاص

<hr> برابر پارسی : واگذار کردن، ویژه کردن، ویژیدن

برابر پارسی : واگذار کردن، ویژه کردن، ویژیدن

اختصاص دادن

اختصاص دهنده

اختصاص یافتن

اختصاص یافته

<hr> مترادف اختصاصی : خصوصی، مخصوص، ویژه <hr> متضاد اختصاصی : عام <hr> برابر پارسی : خودویژه

مترادف اختصاصی : خصوصی، مخصوص، ویژه متضاد اختصاصی : عام برابر پارسی : خودویژه

اختصاصی

اختصاصی شده

اختصام

اختطار

اختطاف

اختع شناس

<hr> برابر پارسی : پنهان شدن، پنهان کردن، ناپدیدگی، نهفتگ، نهفتن

برابر پارسی : پنهان شدن، پنهان کردن، ناپدیدگی، نهفتگ، نهفتن

اختفاء

اختفای نظامی

اختل

اختلا ف سطح

اختلا ل روانی

اختلاج کردن

<hr> مترادف اختلاس : حیف ومیل، دزدی، دزدیدن، دزدی کردن، ربایش، ربودن، سرقت

مترادف اختلاس : حیف ومیل، دزدی، دزدیدن، دزدی کردن، ربایش، ربودن، سرقت

واژه های حرف "ا" - پیشنهاد کاربران