درگ

درگا

درگاشت

<hr> مترادف درگاه : آستانه، ایوان، رواق، صفه، طاق، آستان، پیشگاه، حضرت، عتبه، محضر

مترادف درگاه : آستانه، ایوان، رواق، صفه، طاق، آستان، پیشگاه، حضرت، عتبه، محضر

درگاه

درگاه خانه

درگاه و استانه

درگاه و جلوی خانه

درگذرم

<hr> مترادف درگذشت : رحلت، فقدان، فوت، مرگ، موت، وفات

مترادف درگذشت : رحلت، فقدان، فوت، مرگ، موت، وفات

درگذشت

<hr> مترادف درگذشتن : رحلت، فوت کردن، مردن، وفات کردن

مترادف درگذشتن : رحلت، فوت کردن، مردن، وفات کردن

درگذشتن

<hr> مترادف درگذشته : فقید، متوفا، مرده، میت <hr> متضاد درگذشته : حی، زنده

مترادف درگذشته : فقید، متوفا، مرده، میت متضاد درگذشته : حی، زنده

درگذشته

درگذشتگان

درگردش

درگرفتن

درگز

درگسک

درگشته

درگل

درگنه

درگه

درگهن dergahen

درگو شمالی

<hr> مترادف درگوشی : پچ پچ، زمزمه، زیرگوشی، نجوا

مترادف درگوشی : پچ پچ، زمزمه، زیرگوشی، نجوا

درگوشی

<hr> مترادف درگیر : گلاویز، گرفتار، مشغول

مترادف درگیر : گلاویز، گرفتار، مشغول

درگیر

درگیر شدن

درگیر کردن

درگیراندن

درگیری

درگیری و ستیزه

درگیریدن

<hr> مترادف دری : تابناک، درخشان، درخشنده، روشن | درباری، زبان پارسی، کوهی <hr> متضاد دری : تازی

مترادف دری : تابناک، درخشان، درخشنده، روشن | درباری، زبان پارسی، کوهی متضاد دری : تازی

دری

دری باغ

دری وری

<hr> مترادف دریا : اقیانوس، بحر، یم، رود <hr> متضاد دریا : بر، خشکی

مترادف دریا : اقیانوس، بحر، یم، رود متضاد دریا : بر، خشکی

واژه های حرف "د" - پیشنهاد کاربران