فراهم کننده امکانات

فراهمگر

فراهمی زیستی

فراهمیدن

فراهنگ

فراهیم

فراهین

فراواقع گرایی

<hr> مترادف فراوان : انبوه، بابرکت، بس، بسیار، بی حد، بی شمار، بی نهایت، جزیل، خیلی، زیاد، شایگان، عدیده، کثیر، متراکم، معتنابه، وافر <hr> متضاد فراوان : کم، نادر

مترادف فراوان : انبوه، بابرکت، بس، بسیار، بی حد، بی شمار، بی نهایت، جزیل، خیلی، زیاد، شایگان، عدیده، کثیر، متراکم، معتنابه، وافر متضاد فراوان : کم، نادر

فراوان

فراوان سخن

فراوان و بسیار

فراوانترین کانی اهن

<hr> مترادف فراوانی : ارزانی، بسیاری، فراخی، کثرت، وفور، بسامد، تکرروقوع <hr> متضاد فراوانی : تنگی، قلت

مترادف فراوانی : ارزانی، بسیاری، فراخی، کثرت، وفور، بسامد، تکرروقوع متضاد فراوانی : تنگی، قلت

فراوانی

فراوانی ریاضی

فراوانی نعمت

فراوانی وخوشی

فراوخشتن

فراوخشیدن

فراور

فراوردن

<hr> مترادف فراورده : ( فرآورده ) تولید، ساخته، کالا، محصول

مترادف فراورده : ( فرآورده ) تولید، ساخته، کالا، محصول

فراورده

فراورده میوه ای

<hr> مترادف فراوری : ( فرآوری ) تولید، ساخت

مترادف فراوری : ( فرآوری ) تولید، ساخت

فراوری

فراوری شده

فراوری قارچ

فراوری نشده

فراپشت

فراپهنه

فراپیش

فراژرف

فراک

فراکاردادن

فراکاوی

فراکتال

فراکسیون

فراکسیونر

فراکشند

فراگذر

فراگرد

فراگرفتم

فراگرفتن

فراگرفته

فراگستر

فراگشت

فراگمان

فراگمنتیشن

<hr> مترادف فراگیر : جامع، جهان شمول، عام، پرشمول، کلی

مترادف فراگیر : جامع، جهان شمول، عام، پرشمول، کلی

فراگیر

فراگیرترین

پیشنهاد کاربران

واژه های حرف "ف" - پیشنهاد کاربران