پیشنهاد کاربران

پرده نشین کردن سر خواب

پرده نهانی

پرده نیلوفری

پرده نیلگون

پرده های لاابالی زدن

پرده و مانع

پرده و پوشش

پرده پندار

پرده پوششی برخی اندام ها

پرده کرکره

پرده کشتی

پرده کوبیدن

پرده کوچک پشت دیافراگم

پرده گوش

پرده ی عریض

پرده ی پس زمینه

پرده یاقوت

پردهیدن

پردو

پردول

پردک

پردید

پردیزه

<hr> مترادف پردیس : ارم، بهشت، جنان، جنت، خلد، فردوس، مینو، نعیم <hr> متضاد پردیس : دوزخ

مترادف پردیس : ارم، بهشت، جنان، جنت، خلد، فردوس، مینو، نعیم متضاد پردیس : دوزخ

پردیس

پردیس ایساتیس

پردیس دانشکده های فنی دانشگاه تهران

پردیس علوم دانشگاه تهران

پردیس فارابی دانشگاه تهران

پردیور

پردیکا

پردیکاس

<hr> مترادف پررو : بی آزرم، بی ادب، بی حیا، بی شرم، چشم دریده، گستاخ، وقیح، جسور، مصر <hr> متضاد پررو : کمرو

مترادف پررو : بی آزرم، بی ادب، بی حیا، بی شرم، چشم دریده، گستاخ، وقیح، جسور، مصر متضاد پررو : کمرو

پررو

پرروغن

<hr> مترادف پررونق : آباد، آبادان، پررواج، معمور <hr> متضاد پررونق : بی رونق، کساد

مترادف پررونق : آباد، آبادان، پررواج، معمور متضاد پررونق : بی رونق، کساد

پررونق

پررویاندن

پررویدن

پرریش

<hr> مترادف پرز : خمول، خواب، لیقه

مترادف پرز : خمول، خواب، لیقه

پرز

پرز فرش

پرزان

پرزدن

پرزرد

پرزه

پرزه رفتن

<hr> مترادف پرزور : پرتوان، زورمند، قدرتمند، قوی، نیرومند، شدید <hr> متضاد پرزور : کم زور

مترادف پرزور : پرتوان، زورمند، قدرتمند، قوی، نیرومند، شدید متضاد پرزور : کم زور

پرزور

پرزور و قوی

پرزوندن

پرزژوالسکی

واژه های حرف "پ" - پیشنهاد کاربران