گفت خام

<hr> مترادف گفت و شنود : گفت وگو، گفت وشنید، محاوره، مکالمه

مترادف گفت و شنود : گفت وگو، گفت وشنید، محاوره، مکالمه

گفت و شنود

گفت و پادگفت

گفت و گوی در گوشی

گفت و گوی دوستانه

<hr> مترادف گفت وگو : سخن، صحبت، گپ، مباحثه، محاوره، مذاکره، مشافهه، مصاحبه، مقال، مکالمه، پچ پچ، خبر، شایعه، آوازه، های وهوی، جدل، قال وقیل، قال ومقال، مجادله

مترادف گفت وگو : سخن، صحبت، گپ، مباحثه، محاوره، مذاکره، مشافهه، مصاحبه، مقال، مکالمه، پچ پچ، خبر، شایعه، آوازه، های وهوی، جدل، قال وقیل، قال ومقال، مجادله

گفت وگو

گفت وگوی اینترنتی

گفت وگوی تلفنی

گفتا

<hr> مترادف گفتار : بیان، تکلم، سخن، عرض، کلام، گفتمان، گفت، مثل، نطق، واج <hr> متضاد گفتار : شنیدار

مترادف گفتار : بیان، تکلم، سخن، عرض، کلام، گفتمان، گفت، مثل، نطق، واج متضاد گفتار : شنیدار

گفتار

گفتار خیره

گفتار در روش

گفتار روان

گفتار عام المنفعه

گفتار نیک

گفتار و کلام

گفتار چرب

گفتاردرمانی

گفتاره

گفتارها

گفتاری

گفتانه

گفتانه یعنی تلفن یا تلفن همراه

گفتاورد

گفتم

<hr> مترادف گفتمان : گفتار، مقال

مترادف گفتمان : گفتار، مقال

گفتمان

گفتمان شناسی

گفتمش

<hr> مترادف گفتن : اظهارداشتن، اعلام کردن، اقرار کردن، به عرض رساندن، بیان کردن، سخن راندن، صحبت کردن، عرض کردن، فرمودن، گپ زدن، گفت وگو کردن، معروض داشتن، نقل کردن، سرودن، نامیدن، پنداشتن، تصور کردن، خیال کردن، فرض کردن، مقال <hr> متضاد گفتن : شنودن، شنیدن

مترادف گفتن : اظهارداشتن، اعلام کردن، اقرار کردن، به عرض رساندن، بیان کردن، سخن راندن، صحبت کردن، عرض کردن، فرمودن، گپ زدن، گفت وگو کردن، معروض داشتن، نقل کردن، سرودن، نامیدن، پنداشتن، تصور کردن، خیال کردن، فرض کردن، مقال متضاد گفتن : شنودن، شنیدن

گفتن

گفتن اه

گفتن سخنان پوچ و بیهوده

گفتنت

گفتند

گفتنی

<hr> مترادف گفته : فرموده، کلام، بیان، عرض

مترادف گفته : فرموده، کلام، بیان، عرض

گفته

گفته ناکرده

گفته ها

<hr> مترادف گفتگو : سخن، صحبت، گپ، مباحثه، محاوره، مذاکره، مشافهه، مصاحبه، مقال، مکالمه، پچ پچ، خبر، شایعه، آوازه، های وهوی، جدل، قال وقیل، قال ومقال، مجادله

مترادف گفتگو : سخن، صحبت، گپ، مباحثه، محاوره، مذاکره، مشافهه، مصاحبه، مقال، مکالمه، پچ پچ، خبر، شایعه، آوازه، های وهوی، جدل، قال وقیل، قال ومقال، مجادله

گفتگو

گفتگو تمدن ها

گفتگو و هم پرسی

گفتگو پرداز

گفتگوها و مقولات

گفتگوگر

گفتگوی دوستانه

گفتگوی سیاسی

<hr> مترادف گل : تراب، خاشاک، خاک، طین، غبرا، جدا، زمین، لای، لجن، وحل | زهر، ورد، داغ <hr> متضاد گل : خار

مترادف گل : تراب، خاشاک، خاک، طین، غبرا، جدا، زمین، لای، لجن، وحل | زهر، ورد، داغ متضاد گل : خار

واژه های حرف "گ" - پیشنهاد کاربران