absolutive case

absolutly

absolutly convergent series

<hr> معنی : پاک کردن، اعلام بی تقصیری کردن، مبرا کردن، بخشیدن، بری الذمه کردن، امرزیدن، عفو کردن، کسی را از گناه بری کردن <hr> معانی دیگر : تبرئه کردن، آزاد کردن (از قید چیزی)، بخشودن، آمرزیدن، بخشیدن گناه، کسی را ازانجام تعهدی معاف ساختن

معنی : پاک کردن، اعلام بی تقصیری کردن، مبرا کردن، بخشیدن، بری الذمه کردن، امرزیدن، عفو کردن، کسی را از گناه بری کردن معانی دیگر : تبرئه کردن، آزاد کردن (از قید چیزی)، بخشودن، آمرزیدن، بخشیدن گناه، کسی را ازانجام تعهدی معاف ساختن

absolve

absolvent

absolves

absonption

<hr> معنی : جذب کردن، جذب شدن، فرا گرفتن، در اشامیدن، کاملا فرو بردن، تحلیل کردن، مجذوب شدن در، در کشیدن <hr> معانی دیگر : درآشامیدن، درمکیدن، به خود کشیدن، (توجه کسی را) جلب کردن، مجذوب کردن، (نور و صدا را) خفه کردن، جذب کردن (بدون بازتاب یا پژواک)، مغروق کردن، به عهده گرفتن (هزینه و مخارج)، (تکان یا ضربه را) تحمل کردن، فروبردن، جذب شدن غدد، تحلیل بردن، مستغرق بودن

معنی : جذب کردن، جذب شدن، فرا گرفتن، در اشامیدن، کاملا فرو بردن، تحلیل کردن، مجذوب شدن در، در کشیدن معانی دیگر : درآشامیدن، درمکیدن، به خود کشیدن، (توجه کسی را) جلب کردن، مجذوب کردن، (نور و صدا را) خفه کردن، جذب کردن (بدون بازتاب یا پژواک)، مغروق کردن، به عهده گرفتن (هزینه و مخارج)، (تکان یا ضربه را

absorb

absorb in

<hr> قابلیت جذب شدن، مجذوبیت

قابلیت جذب شدن، مجذوبیت

absorbability

<hr> قابل جذب، جذب کردنی، جذب شدنی، قابل نشف

قابل جذب، جذب کردنی، جذب شدنی، قابل نشف

absorbable

<hr> مقدار جذب، جذب کنندگى شیمى : جذب ورزش : دراشامى

مقدار جذب، جذب کنندگى شیمى : جذب ورزش : دراشامى

absorbance

absorbancy

<hr> جاذب، دارای خاصیت جذب، درکش، دراشام

جاذب، دارای خاصیت جذب، درکش، دراشام

absorbant

absorbate

<hr> مجذوب، مستغرق (در انجام کاری)، جذب شده، درآشامیده، مستحیل شده، هضم شده

مجذوب، مستغرق (در انجام کاری)، جذب شده، درآشامیده، مستحیل شده، هضم شده

absorbed

absorbed moisture

absorbedly

<hr> معنی : جذب، قدرت جذب، خاصیت درکشی یا دراشامی، تحلیل، قابلیت جذب، فرو بری <hr> معانی دیگر : خاصیت درکشی یا دراشامی، جذب، فروبری، تحلیل، قابلیت جذب، قدرت جذب

معنی : جذب، قدرت جذب، خاصیت درکشی یا دراشامی، تحلیل، قابلیت جذب، فرو بری معانی دیگر : خاصیت درکشی یا دراشامی، جذب، فروبری، تحلیل، قابلیت جذب، قدرت جذب

absorbency

<hr> معنی : جاذب، دارای خاصیت جذب، درکش، دراشام <hr> معانی دیگر : کشنده، درآشام، فروخور، درآشامنده، هر چیزی که (نور یا رطوبت و غیره را) جذب می کند، نم گیر، نورگیر، صدا خفه کن

معنی : جاذب، دارای خاصیت جذب، درکش، دراشام معانی دیگر : کشنده، درآشام، فروخور، درآشامنده، هر چیزی که (نور یا رطوبت و غیره را) جذب می کند، نم گیر، نورگیر، صدا خفه کن

absorbent

<hr> چیزجاذب کننده، کشنده

absorber

absorber capacity

<hr> معنی : جاذب، درکش، دراشام، جذاب، جالب، دلربا <hr> معانی دیگر : چشمگیر

معنی : جاذب، درکش، دراشام، جذاب، جالب، دلربا معانی دیگر : چشمگیر

absorbing

absorbing markov chain

absorbing set

absorbing well

absorbingly

absorbingman

absorbtance

absorbtivity

absord

absorptance

<hr> معنی : جذب، انجذاب، درکشی، در اشامی، خورد <hr> معانی دیگر : شیفتگی، دلبستگی، در آشامش، ربایش، مجذوب شدگی، مجذوبیت، جلب توجه، (زیست شناسی) جذب مواد غذایی و دارو، درآشامی، فریفتگی

معنی : جذب، انجذاب، درکشی، در اشامی، خورد معانی دیگر : شیفتگی، دلبستگی، در آشامش، ربایش، مجذوب شدگی، مجذوبیت، جلب توجه، (زیست شناسی) جذب مواد غذایی و دارو، درآشامی، فریفتگی

واژه های حرف "a" - پیشنهاد کاربران