all fingers and thumbs

all flesh is grass

<hr> کاملا موافق، کاملا طرفدار

کاملا موافق، کاملا طرفدار

all for

<hr> معنی : چهار دست و پا، چهارپا، چهارپا، چهار دست و پا <hr> معانی دیگر : نوعی بازی ورق که با هر دست آن می توان حداکثر چهار امتیاز آورد

معنی : چهار دست و پا، چهارپا، چهارپا، چهار دست و پا معانی دیگر : نوعی بازی ورق که با هر دست آن می توان حداکثر چهار امتیاز آورد

all fours

all fours moorings

all fun and games

all good

<hr> صبر و ظفر هر دو دوستان قدیمند، در اثر صبر نوبت ظفر آید

صبر و ظفر هر دو دوستان قدیمند، در اثر صبر نوبت ظفر آید

all good things come to those who wait

all greek

<hr> معنی : سلام <hr> معانی دیگر : (قدیمی) سلام بر تو!، درود!، یا الله !، سلام، سلام، یا الله

معنی : سلام معانی دیگر : (قدیمی) سلام بر تو!، درود!، یا الله !، سلام، سلام، یا الله

all hail

all hand on the desk

all hand s on deck

all hands

all hands meeting

all hands on deck

all heart

all hell

<hr> یکدفعه غوغا به پا شد، ناگهان محشر شد

یکدفعه غوغا به پا شد، ناگهان محشر شد

all hell broke loose

all his life

all holy

all hours

all i

all i am be is me

all i am be is u

all i care

all i have is

<hr> بسیار مهم،اساسی،ضروری

بسیار مهم،اساسی،ضروری

all important

all in

all in a days work

<hr> 1- رویهم رفته، به طور کلی، 2- همه چیز، مهم، از همه چیز مهمتر to her money was all in all برای او پول از همهچیز مهمتر بود جمعا، رویهمرفته all in all, the plan was successful رویهمرفته نقشه موفقیتآمیز بود

1- رویهم رفته، به طور کلی، 2- همه چیز، مهم، از همه چیز مهمتر to her money was all in all برای او پول از همهچیز مهمتر بود جمعا، رویهمرفته all in all, the plan was successful رویهمرفته نقشه موفقیتآمیز بود

all in all

all in good time

all in one

all in one computer

all in one piece

all in rate

all in the mind

all in your head

<hr> جامع و کامل، شامل همه ی چیزهای مربوط

جامع و کامل، شامل همه ی چیزهای مربوط

واژه های حرف "a" - پیشنهاد کاربران