backed for bail

backed into a corner

backed out

backed up

backed up traffic

backend

backend web

<hr> معنی : پشتیبان، حامی، نگهدار، باربر <hr> معانی دیگر : کسی که دراجرای نقشه ای کمک میکند، حمال

معنی : پشتیبان، حامی، نگهدار، باربر معانی دیگر : کسی که دراجرای نقشه ای کمک میکند، حمال

backer

backfat

<hr> (حفاری)، محل حفاری یا کاوش شده را دوباره پر کردن

(حفاری)، محل حفاری یا کاوش شده را دوباره پر کردن

backfill

backfilled

<hr> معنی : پس زدن تفنگ، منفجر شدن قبل از موقع، نتیجه معکوس گرفتن <hr> معانی دیگر : (در مورد نقشه یا اقدام و غیره) نتیجه ی معکوس دادن، (پیکار با حریق جنگل یا دشت) آتش روشن کردن در مسیر حریق، (در موتورهای درون سوز) پس زدن، پس زنش، احتراق ناقص، (توپ و تفنگ و غیره) انفجار لوله ی تفنگ (و غیره)، الکترونیک : پس زدن جرقه

معنی : پس زدن تفنگ، منفجر شدن قبل از موقع، نتیجه معکوس گرفتن معانی دیگر : (در مورد نقشه یا اقدام و غیره) نتیجه ی معکوس دادن، (پیکار با حریق جنگل یا دشت) آتش روشن کردن در مسیر حریق، (در موتورهای درون سوز) پس زدن، پس زنش، احتراق ناقص، (توپ و تفنگ و غیره) انفجار لوله ی تفنگ (و غیره)، الکترونیک : پس زدن

backfire

backflip

backflow

backflush

backflushing

backfoot

<hr> معنی : تخته نرد، نرد <hr> معانی دیگر : نرد، تخته نرد

معنی : تخته نرد، نرد معانی دیگر : نرد، تخته نرد

backgammon

<hr> معنی : ریشه، سابقه، زمینه، نهانگاه <hr> معانی دیگر : پس زمینه، پس آویز، متن، زیرنما، دورنما، دور از انظار، موقعیت ناچشمگیر، وضعیت (از نظر تجربه و کار و تحصیلات)، (در سینما و نمایش و غیره) موسیقی زمینه، موسیقی متن (background music هم می گویند)، (رادیو و گیرنده های فضایی و غیره) صدا (نویز) ناخواسته، آشوب زمینه، پارازیت، نوفه ی زمینه، تشکیل زمینه یا پس زمینه دادن

معنی : ریشه، سابقه، زمینه، نهانگاه معانی دیگر : پس زمینه، پس آویز، متن، زیرنما، دورنما، دور از انظار، موقعیت ناچشمگیر، وضعیت (از نظر تجربه و کار و تحصیلات)، (در سینما و نمایش و غیره) موسیقی زمینه، موسیقی متن (background music هم می گویند)، (رادیو و گیرنده های فضایی و غیره) صدا (نویز) ناخواسته، آشوب 

background

background check

background concentration

background conditions

background count

background in communication

background information

background information about anybody

background knowledge

background light

background noise

background polarization

background radiation

background seismicity

background tint

backgrounded

backgrounding

backgrounds

<hr> معنی : ضربه باپشت دست، پشت دستی یا ضربه با پشت راکت، زشت، ناهنجار، با پشت دست ضربه زدن، با پشت راکت ضربت وارد کردن <hr> معانی دیگر : (در نوشتن انگلیسی) خطی که حروف آن به عقب (به سوی چپ) مایل شده اند، (در تنیس و پینگ پنگ و غیره) با پشت راکت (و غیره) توپ را زدن، پشت دستی یا ضربه با پشت راکت دربازی تنیس و غیره

معنی : ضربه باپشت دست، پشت دستی یا ضربه با پشت راکت، زشت، ناهنجار، با پشت دست ضربه زدن، با پشت راکت ضربت وارد کردن معانی دیگر : (در نوشتن انگلیسی) خطی که حروف آن به عقب (به سوی چپ) مایل شده اند، (در تنیس و پینگ پنگ و غیره) با پشت راکت (و غیره) توپ را زدن، پشت دستی یا ضربه با پشت راکت دربازی تنیس و غ

backhand

backhand welding

backhanded compliment

backhander

<hr> (کامیون و کشتی باری و غیره) سفر بازگشت (پس از تحویل بار)

(کامیون و کشتی باری و غیره) سفر بازگشت (پس از تحویل بار)

backhaul

backhoe

<hr> معنی : ستایش، طرفداری، پشتی، پشتیبانی، کندی، تصدیق در پشت یا ظهر ورقه <hr> معانی دیگر : حمایت، جانبداری، (صندلی و غیره) پشتی، تکیه گاه، تخته و غیره که برای استحکام به پشت چیزی میخ کنند یا بدوزند، پشتیبان (ها)، حامی (ها)، (خودمانی - موسیقی) همنوازی، (موسیقی یا ساز و آواز) همراهی کننده، پوشش، دیرکردن

معنی : ستایش، طرفداری، پشتی، پشتیبانی، کندی، تصدیق در پشت یا ظهر ورقه معانی دیگر : حمایت، جانبداری، (صندلی و غیره) پشتی، تکیه گاه، تخته و غیره که برای استحکام به پشت چیزی میخ کنند یا بدوزند، پشتیبان (ها)، حامی (ها)، (خودمانی - موسیقی) همنوازی، (موسیقی یا ساز و آواز) همراهی کننده، پوشش، دیرکردن

واژه های حرف "b" - پیشنهاد کاربران