backing pass

backing ring

backing shoe

backing singers

backing store

backing strip

backing up

backing up message

backing vocalist

backing weld pass

<hr> معنی : واکنش شدید، پس زنی، عکس العمل سیاسی، پس زدن <hr> معانی دیگر : جهش به عقب، پس زنش، پس ضربه

معنی : واکنش شدید، پس زنی، عکس العمل سیاسی، پس زدن معانی دیگر : جهش به عقب، پس زنش، پس ضربه

backlash

backlash effect

backlimb

backlinks

backloads

<hr> معنی : پس افت، کار نا تمام یا انباشته، جمع شدن، انبار شدن <hr> معانی دیگر : (سفارشات و کارها و غیره) انجام نشده، پس افت شده، تراکم (سفارشات یا کارها)، (بخاری هیزم سوز) کنده ی بزرگ در عقب آتش، چیز انبار شده یا ذخیره شده، کنده بزرگی که پشت اتش بخاری گذارده میشود، موجودی جنسی که بابت سفارشات درانبارموجوداست

معنی : پس افت، کار نا تمام یا انباشته، جمع شدن، انبار شدن معانی دیگر : (سفارشات و کارها و غیره) انجام نشده، پس افت شده، تراکم (سفارشات یا کارها)، (بخاری هیزم سوز) کنده ی بزرگ در عقب آتش، چیز انبار شده یا ذخیره شده، کنده بزرگی که پشت اتش بخاری گذارده میشود، موجودی جنسی که بابت سفارشات درانبارموجوداست

backlog

backlog of work

backlog of works

backlogged

backlogging

backmail

backmasking

backorder cost

backordering

<hr> معنی : کوله پشتی <hr> معانی دیگر : (امریکا)، کوله بار، پشتواره، (فضا نوردی) کوله پشتی حاوی اکسیژن و غیره، دستگاهی که به انسان یا حیوان بسته شود (برای تعیین محل یا حال آنها)، در کوله پشتی بردن

معنی : کوله پشتی معانی دیگر : (امریکا)، کوله بار، پشتواره، (فضا نوردی) کوله پشتی حاوی اکسیژن و غیره، دستگاهی که به انسان یا حیوان بسته شود (برای تعیین محل یا حال آنها)، در کوله پشتی بردن

backpack

<hr> باربر( کوهنوردى) ورزش : باربر

باربر( کوهنوردى) ورزش : باربر

backpacker

backpackers

backpacking

backpage

backpasck

backpedaling

<hr> مدار و اعضاى مکانیکى که بردهاى یک سیستم را متصل مى کنند، تخته پشت، پانل پشت، صفحه محمل کامپیوتر : صفحه پشت

مدار و اعضاى مکانیکى که بردهاى یک سیستم را متصل مى کنند، تخته پشت، پانل پشت، صفحه محمل کامپیوتر : صفحه پشت

backplane

backplate

backport

backports

backronym

backroom

backroom boy

<hr> اهل مطالعه - اهل تحقیق

backroom boys

backrub

backrush

backs

backscatter

backscattered

backscattering

backscattering coefficient

backseat driver

<hr> معنی : بازداشت، عقب زنی، وارونه، مکی، عود <hr> معانی دیگر : عود بیماری، برگشت، بد بیاری، معکوس

معنی : بازداشت، عقب زنی، وارونه، مکی، عود معانی دیگر : عود بیماری، برگشت، بد بیاری، معکوس

واژه های حرف "b" - پیشنهاد کاربران