bonding

bonding agent

bonding arrangement

bonding by adhesion

bonding costs

bonding earth bar

bonding electron

bonding electron pair

bonding expenditures

bonding in metal

bonding study

bondoing

<hr> معنی : سهام <hr> معانی دیگر : بازرگانى : اوراق بهادار

معنی : سهام معانی دیگر : بازرگانى : اوراق بهادار

bonds

bondsmen

bondstone

<hr> معنی : استخوان بندی، استخوان، عظم، گرفتن یا برداشتن، درخواست کردن، خواستن، تقاضا کردن <hr> معانی دیگر : (جمع) بدن (زنده یا مرده)، لاش، ماده ی استخوان مانند، (کاربرد غیردقیق) عاج، استخوانی، ساخته شده از استخوان، (در لباس های زنانه ی قدیمی) استخوان شکم بند، طاس (طاس نرد)، تاس، استخوان گوشت را درآوردن، (خودمانی) سخت و باشتاب مطالعه کردن (مثلا برای امتحان) (معمولا با up)، (جمع) استخوان بندی، اسکلت، تخته های پهنی که در نمایش های مذهبی برای ایجاد صدا به هم می زنند، رجوع شود به: bone white، (بیشتر در مورد شکم بندهای قدیمی زنان) با استخوان محکم و سفت کردن (معمولا استخوان نهنگ)، استخوان کوبیده ی حیوانات که در ساختن برخی چینی های ظریف و همچنین کود و خوراک دام کاربرد دارد، با گرد استخوان کود دادن

معنی : استخوان بندی، استخوان، عظم، گرفتن یا برداشتن، درخواست کردن، خواستن، تقاضا کردن معانی دیگر : (جمع) بدن (زنده یا مرده)، لاش، ماده ی استخوان مانند، (کاربرد غیردقیق) عاج، استخوانی، ساخته شده از استخوان، (در لباس های زنانه ی قدیمی) استخوان شکم بند، طاس (طاس نرد)، تاس، استخوان گوشت را درآوردن، (خود

bone

bone age

bone appetite

bone bed

bone block

bone broth

bone chilling

bone chip

bone conduction

bone cyst

bone dating

<hr> انواع رنگ های سفید کمی مایل به خاکستری یا زرد، سفید استخوانی

انواع رنگ های سفید کمی مایل به خاکستری یا زرد، سفید استخوانی

bone dry

bone dysplasia

bone idle

bone in anus

bone in the throat

bone island

bone jarring

bone lengthening

bone loss

bone marrow

bone marrow biopsy

bone marrow transplantation

<hr> گرد استخوان، استخوان کوبیده (که به عنوان خوراک دام و کود و غیره کاربرد دارد)، آرد استخوان

گرد استخوان، استخوان کوبیده (که به عنوان خوراک دام و کود و غیره کاربرد دارد)، آرد استخوان

واژه های حرف "b" - پیشنهاد کاربران