body roll

body sealer

body search

body sensor network

body serve

body shaming

<hr> کارگاه صافکاری اتومبیل، تعمیرگاه بدنه ی اتومبیل

کارگاه صافکاری اتومبیل، تعمیرگاه بدنه ی اتومبیل

body shop

body side bearing

body side molding

body slam

body splash

body spray

body style

body styling kit

body surface

body temperature

body throttle

body to body

body toning

body tracks

body type

body wash

body wave

body waves

body works

body worship

bodyattack

bodybalance

bodyboard

bodybuilder

<hr> (ورزش) پرورش اندام، زیبایی اندام، ورزش های وابسته به زیبایی اندام، بدنسازی

(ورزش) پرورش اندام، زیبایی اندام، ورزش های وابسته به زیبایی اندام، بدنسازی

bodybuilding

bodycolour

bodycombat

<hr> معنی : محافظ، مستحفظ شخص، گارد مخصوص <hr> معانی دیگر : نگهبان شخصی، محافظ شخصی، جان پاس، نگهبان، موکب، هنگ ویژه

معنی : محافظ، مستحفظ شخص، گارد مخصوص معانی دیگر : نگهبان شخصی، محافظ شخصی، جان پاس، نگهبان، موکب، هنگ ویژه

bodyguard

bodying

bodying agent

bodylore

bodyrock

bodyvive

<hr> بدنه ی اتومبیل و طرح و شکل آن

بدنه ی اتومبیل و طرح و شکل آن

bodywork

boerd rubber

boers

boetie

boforehand

<hr> معنی : باتلاق، باطلاق، گنداب، لجن زار، سیاه اب، لرزیدن، در باتلاق فرو رفتن <hr> معانی دیگر : (معمولا با: down) در گل فرو رفتن، در باتلاق گیر کردن، گیرافتادن، (زمین نرم و خیس که از فساد و تلاشی خزه و برگ تشکیل شده است) خلاش، گیلاب، مرداب (کوچک)، لش آب، خفتاب

معنی : باتلاق، باطلاق، گنداب، لجن زار، سیاه اب، لرزیدن، در باتلاق فرو رفتن معانی دیگر : (معمولا با: down) در گل فرو رفتن، در باتلاق گیر کردن، گیرافتادن، (زمین نرم و خیس که از فساد و تلاشی خزه و برگ تشکیل شده است) خلاش، گیلاب، مرداب (کوچک)، لش آب، خفتاب

bog down

bog head coal

پیشنهاد کاربران

واژه های حرف "b" - پیشنهاد کاربران