chromoplast

chromoplasts

chromosal

<hr> روانشناسى : کروموزومى

chromosomal

chromosomal losses

chromosomal rearrangement

chromosomal translocation

<hr> معنی : کروموسوم، رنگین تن <hr> معانی دیگر : (زیست شناسی) رنگین تن، کروموزوم، فامتن

معنی : کروموسوم، رنگین تن معانی دیگر : (زیست شناسی) رنگین تن، کروموزوم، فامتن

chromosome

chromosome aberration

chromosome banding

chromosome breakage

chromosome jumping

chromosome loss

chromosome map

chromosome mapping

chromosome pairing

chromosome polymorphism

chromosome puff

chromosome theory of heredity

chromosome walking

chromosomes alrearngment

chromosphere

<hr> گاهشماری،گاهشناسی، مخفف:، وابسته به گاهشماری یا گاهشناسی

گاهشماری،گاهشناسی، مخفف:، وابسته به گاهشماری یا گاهشناسی

chron

chronal

chronemics

<hr> معنی : سخت، دیرینه، شدید، مزمن، گرانرو <hr> معانی دیگر : (پزشکی) مزمن، دیرین، کهنه، همیشگی، دایم، وابسته به خوی و عادت، عادی، کهنه کار، سابقه دار، وخیم، جدی، بیمار مزمن، کسی که دچار مرض دیرپای است، (انگلیس - خودمانی) بسیار بد، کند

معنی : سخت، دیرینه، شدید، مزمن، گرانرو معانی دیگر : (پزشکی) مزمن، دیرین، کهنه، همیشگی، دایم، وابسته به خوی و عادت، عادی، کهنه کار، سابقه دار، وخیم، جدی، بیمار مزمن، کسی که دچار مرض دیرپای است، (انگلیس - خودمانی) بسیار بد، کند

chronic

chronic carrier

chronic condition

chronic constipation

chronic consumption

chronic course

chronic fatigue syndrome

chronic inflammation

chronic inflammatory arthritis

chronic kidney disease

chronic lymphocytic thyroiditis

chronic malnutrition

chronic motor or vocal tic disorder

chronic obstructive pulmonary disease

chronic offender

chronic tremors

chronically

chronically ill

chronicity

<hr> معنی : تاریخچه، شرح وقایع بترتیب تاریخ <hr> معانی دیگر : وقایع نامه، رویداد نامه (شرح رویدادها به ترتیب زمان وقوع و بدون تفسیر)، فهرست رویدادها، رویدادشمار، داستان، سرگذشت، (به صورت رویدادنامه) نگاشتن، بازگو کردن، شرح وقایع بترتیب تاری

معنی : تاریخچه، شرح وقایع بترتیب تاریخ معانی دیگر : وقایع نامه، رویداد نامه (شرح رویدادها به ترتیب زمان وقوع و بدون تفسیر)، فهرست رویدادها، رویدادشمار، داستان، سرگذشت، (به صورت رویدادنامه) نگاشتن، بازگو کردن، شرح وقایع بترتیب تاری

واژه های حرف "c" - پیشنهاد کاربران