game of throns

game on

game over

game pad

game park

game perserve

<hr> (قبل از آغاز مسابقه) نقشه ی عمل، نقشه ی حمله

(قبل از آغاز مسابقه) نقشه ی عمل، نقشه ی حمله

game plan

game refuge

game reserve

<hr> برنامه تلویزیونی (که در آن حضار در جواب دادن به پرسش ها و غیره شرکت می کنند)، برنامه ی چند پرسشی

برنامه تلویزیونی (که در آن حضار در جواب دادن به پرسش ها و غیره شرکت می کنند)، برنامه ی چند پرسشی

game show

game species

game today

game up

<hr> سرپرست شکارگاه، شکاربان

سرپرست شکارگاه، شکاربان

game warden

game winning shot

gameaholic

gamebasketball

gamebling

gamecenter

gameover

gameplay

gamer

games consol

games console

games room

<hr> مهارت در به دست آوردن امتیاز یا پیروزی بر حریف، زرنگی و مرد رندی، شگرد، ترفند، مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی

مهارت در به دست آوردن امتیاز یا پیروزی بر حریف، زرنگی و مرد رندی، شگرد، ترفند، مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی

gamesmanship

gamestop

<hr> (زیست شناسی) زامه دان، گامت دان، سلول جنسی، سلول یا عضو سازنده سلول جنسی

(زیست شناسی) زامه دان، گامت دان، سلول جنسی، سلول یا عضو سازنده سلول جنسی

gametangium

<hr> معنی : انگل مالاریا، سلول جنسی بالغ قابل تکثیر <hr> معانی دیگر : (یاخته ی زایشی) گامت، زامه

معنی : انگل مالاریا، سلول جنسی بالغ قابل تکثیر معانی دیگر : (یاخته ی زایشی) گامت، زامه

gamete

gamete intrafallopian transfer

gametes

gametic

gametocide

<hr> پیدایش یاخته ی زایشی (کلیه ی مراحل تقسیم سلولی و رشد که منجر به ایجاد تخم یا اسپرم می شود)، زامه زایی، گامتوژنز، ایجاد سلول جنسی قابل لقاح

پیدایش یاخته ی زایشی (کلیه ی مراحل تقسیم سلولی و رشد که منجر به ایجاد تخم یا اسپرم می شود)، زامه زایی، گامتوژنز، ایجاد سلول جنسی قابل لقاح

gametogenesis

gametogenic

gametoons

<hr> (گیاه شناسی) گامتوفیت، زامه گیا، گیاه یا نژادی از گیاه که دارای عضو جنسی تناوبی یعنی نر وماده میباشد

(گیاه شناسی) گامتوفیت، زامه گیا، گیاه یا نژادی از گیاه که دارای عضو جنسی تناوبی یعنی نر وماده میباشد

gametophyte

gamification

gamification mechanics

gamified

gamify

gaminator

<hr> دختر بچه ی بی سرپرست و ولگرد، دخترک گستاخ و اطواری، دختر کوچه، دختر ولگرد، دختر گستا&nbsp; و بیشرم، دخترهوس باز

دختر بچه ی بی سرپرست و ولگرد، دخترک گستاخ و اطواری، دختر کوچه، دختر ولگرد، دختر گستا و بیشرم، دخترهوس باز

gamine

<hr> معنی : بازی، قمار بازی <hr> معانی دیگر : قمار، شرطبندی، مانور نظامی یا هر نوع عملیات تمرینی جهت آموزش و آمادگی

معنی : بازی، قمار بازی معانی دیگر : قمار، شرطبندی، مانور نظامی یا هر نوع عملیات تمرینی جهت آموزش و آمادگی

واژه های حرف "g" - پیشنهاد کاربران