ground controlled approach radar

ground controlled interception

<hr> گیاهان که به جای چمن زمین را می پوشانند (هر نوع گیاه کوتاه و متراکم مثل پیچک و عشقه ی زمینی)

گیاهان که به جای چمن زمین را می پوشانند (هر نوع گیاه کوتاه و متراکم مثل پیچک و عشقه ی زمینی)

ground cover

<hr> معنی : کارکنان هواپیما <hr> معانی دیگر : (هواپیمایی) مکانیک ها و نظافتچیان هواپیما، خدمه ی زمینی (در مقابل هوایی)، آمادگران، متخصصین فنی ومکانیک های هواپیما

معنی : کارکنان هواپیما معانی دیگر : (هواپیمایی) مکانیک ها و نظافتچیان هواپیما، خدمه ی زمینی (در مقابل هوایی)، آمادگران، متخصصین فنی ومکانیک های هواپیما

ground crew

ground down

ground equipment

ground fire

<hr> معنی : طبقههمکف ساختمان <hr> معانی دیگر : طبقه ی هم کف، اشکوب اول

معنی : طبقههمکف ساختمان معانی دیگر : طبقه ی هم کف، اشکوب اول

ground floor

ground forces

ground glasd

ground granulated blast furnace slag

ground granulated blastfurnace slag

ground handling equipment

ground hauling

ground ice

ground jury

ground launched

ground lead logging

ground lean

ground level

ground level concentration

ground magnetic intensity

ground mat

ground meat

ground movement

ground on

ground operator

ground penetrating radar

<hr> معنی : شالوده، طرح عمومی، نقشهای که همتراز زمین باشد، طرح اساسی <hr> معانی دیگر : نقشه ی ساختمان، (نقشه) تصویر افقی

معنی : شالوده، طرح عمومی، نقشهای که همتراز زمین باشد، طرح اساسی معانی دیگر : نقشه ی ساختمان، (نقشه) تصویر افقی

ground plan

ground power unit

ground receiving station

<hr> (انگلیس) اجاره ی عرصه، حق الارض، (حقوقی) کرایه ی زمینی که کرایه کننده می تواند روی آن ساختمان بسازد، اجاره عرصه

(انگلیس) اجاره ی عرصه، حق الارض، (حقوقی) کرایه ی زمینی که کرایه کننده می تواند روی آن ساختمان بسازد، اجاره عرصه

ground rent

ground resonance

ground rice

ground roll

ground rules

ground sb in sth

ground skidding

<hr> (هواپیمایی) سرعت هواپیما با محاسبه ی مسافتی در سطح زمین که هواپیما بر فراز آن پرواز می کند، سرعت برحسب مسافت زمینی

(هواپیمایی) سرعت هواپیما با محاسبه ی مسافتی در سطح زمین که هواپیما بر فراز آن پرواز می کند، سرعت برحسب مسافت زمینی

ground speed

<hr> معنی : کمترین نیرو، نیروی اساسی، حالت اساسی <hr> معانی دیگر : (فیزیک - حالتی که در آن ذره ی اتمی یا هسته ی اتم یا ملکول کمترین میزان انرژی را دارد) حالت پایه

معنی : کمترین نیرو، نیروی اساسی، حالت اساسی معانی دیگر : (فیزیک - حالتی که در آن ذره ی اتمی یا هسته ی اتم یا ملکول کمترین میزان انرژی را دارد) حالت پایه

واژه های حرف "g" - پیشنهاد کاربران