gregarious person

<hr> گروه دوستی، جمعیت دوستی، حالت اجتماعی

گروه دوستی، جمعیت دوستی، حالت اجتماعی

gregariousness

<hr> معنی : وابسته به گریگوری <hr> معانی دیگر : وابسته به گریگوری اول یا گریگوری سیزدهم که هر دو پاپ بودند، وابسته به کلیسای گریگوریان ارمنستان

معنی : وابسته به گریگوری معانی دیگر : وابسته به گریگوری اول یا گریگوری سیزدهم که هر دو پاپ بودند، وابسته به کلیسای گریگوریان ارمنستان

gregorian

<hr> معنی : تقویم یا گاهنامه گریگوری، تقویم مسیحی <hr> معانی دیگر : گاهنامه ی گریگوری (که در سال 1582 توسط پاپ گریگوری سیزدهم ارائه شد و امروزه تقویم اغلب کشورهای جهان است)

معنی : تقویم یا گاهنامه گریگوری، تقویم مسیحی معانی دیگر : گاهنامه ی گریگوری (که در سال 1582 توسط پاپ گریگوری سیزدهم ارائه شد و امروزه تقویم اغلب کشورهای جهان است)

gregorian calendar

gregorian telescop

<hr> اسم خاص مذکر (مخفف آن: greg و gregg است)، گریگوری اول (معروف به کبیر) پاپ کلیسای کاتولیک (540-604)، پاپ گریگوری هفتم (1073-85)، پاپ گریگوری سیزدهم (بانی گاهنامه ی مسیحی که به نام او معروف است: 1502-85)

اسم خاص مذکر (مخفف آن: greg و gregg است)، گریگوری اول (معروف به کبیر) پاپ کلیسای کاتولیک (540-604)، پاپ گریگوری هفتم (1073-85)، پاپ گریگوری سیزدهم (بانی گاهنامه ی مسیحی که به نام او معروف است: 1502-85)

gregory

<hr> معنی : نارنجک <hr> معانی دیگر : نارنجک

معنی : نارنجک معانی دیگر : نارنجک

grenade

grenade launcher

grepes

grew

grew a beard

grew back

grew by leaps and bounds

grew on me

grew out

grew out of

grew quite attached

grew up

grew weary

<hr> معنی : سفید مایل بخاکستری <hr> معانی دیگر : املای انگلیسی واژه: gray، چارلز گرای (نخست وزیر انگلیس: 1764-1845)، لیدی جین گرای (که 9 روز ملکه ی انگلیس بود: 1537-54)، gray خاکستری

معنی : سفید مایل بخاکستری معانی دیگر : املای انگلیسی واژه: gray، چارلز گرای (نخست وزیر انگلیس: 1764-1845)، لیدی جین گرای (که 9 روز ملکه ی انگلیس بود: 1537-54)، gray خاکستری

grey

grey area

grey areas

grey eyes

grey hair

grey head

grey joy

<hr> بافته خاکستری رنگ که جرم اصلی م&nbsp; ومغزتیره ازان درست شده است

بافته خاکستری رنگ که جرم اصلی م ومغزتیره ازان درست شده است

grey matter

grey mould grey mold

grey power

grey propaganda

grey scale

grey sky

grey slacks

grey time

grey trousers

grey water

grey white

<hr> ریش سفید، کوزه سنگی برای باده

ریش سفید، کوزه سنگی برای باده

greybeard

greybox

<hr> معنی : تازی، تازی بویی، سگ بازی <hr> معانی دیگر : (جانور شناسی) سگ تازی (که امروزه بیشتر برای مسابقات سگ دوانی پرورش داده می شود)، سگ تازی، تازی، سگ بازی

معنی : تازی، تازی بویی، سگ بازی معانی دیگر : (جانور شناسی) سگ تازی (که امروزه بیشتر برای مسابقات سگ دوانی پرورش داده می شود)، سگ تازی، تازی، سگ بازی

greyhound

greyhound bus

greying

<hr> معنی : توری، دریچه سوراخ سوراخ، سیخ شبکه ای، کباب کردن <hr> معانی دیگر : (خودمانی) وابسته به فوتبال آمریکایی، مشبک، (در اصل) چهار چوبی که داخل آن میله های چوبی یا فلزی و غیره موازی به هم قرار گرفته باشند، هر چیزی به این شکل (مثلا چهار پایه ی چدنی اجاق و شومینه)، گرید، شبکه ی شطرنجی (که از دو دسته خط موازی و عمود بر یکدیگر درست شده و برای تعیین مکان یا تاکید بر روی نقشه یا طرح یا کروکی قرار داده می شود)، (نقشه و کروکی و غیره) خطوط شطرنجی، (در مسابقات اتومبیل رانی) ترتیب شروع، حق تقدم ماشین ها، (برق) شبکه ی برق، شبکه ی فرمان، (باتری) پلاک، صفحه، (لامپ الکترونی) الکترودی که برای کنترل عبور الکترون ها و یون ها دارای یک (یا چند) سوراخ است، (اتومبیل) باربند، سی&nbsp; شبکه ای، رشته های درهم و برهم راه اهن ومانند ان، دریچه سورا&nbsp; سورا، سی&nbsp; دار کردن، بارشته ها و میله های درهم و بر هم مجهز کردن

معنی : توری، دریچه سوراخ سوراخ، سیخ شبکه ای، کباب کردن معانی دیگر : (خودمانی) وابسته به فوتبال آمریکایی، مشبک، (در اصل) چهار چوبی که داخل آن میله های چوبی یا فلزی و غیره موازی به هم قرار گرفته باشند، هر چیزی به این شکل (مثلا چهار پایه ی چدنی اجاق و شومینه)، گرید، شبکه ی شطرنجی (که از دو دسته خط مواز

واژه های حرف "g" - پیشنهاد کاربران