holding a grudge

holding area

holding brake

holding cell

<hr> (اقتصاد - شرکتی که اکثریت سهام و اوراق چند شرکت دیگر را دارد و آنها را کنترل می کند) شرکت مادر، شرکت دارنده ی سهام، شرکتی که مالک سهام یک یاچند شرکت میباشدودرسیاست انان مداخله میکند، شرکت مرکزی

(اقتصاد - شرکتی که اکثریت سهام و اوراق چند شرکت دیگر را دارد و آنها را کنترل می کند) شرکت مادر، شرکت دارنده ی سهام، شرکتی که مالک سهام یک یاچند شرکت میباشدودرسیاست انان مداخله میکند، شرکت مرکزی

holding company

holding court

holding equity

holding fast

holding fix

holding hands

holding line

holding one's head high

holding over

<hr> (هواپیمایی) حرکت یکنواخت (مثلا تا اینکه نوبت فرود هواپیما برسد)

(هواپیمایی) حرکت یکنواخت (مثلا تا اینکه نوبت فرود هواپیما برسد)

holding pattern

holding pen

holding rail

holding ratio

holding the bag

holding the floor

holding the office

holding things back

holding time

holding up

holding up the line

holdings

<hr> معنی : تمدید، سناتور، ادامه دادن، به تصرف ملک ادامه دادن، برای اینده نگاه داشتن <hr> معانی دیگر : (عامیانه) باقی مانده، شخص یا چیزی که پس از انقضای مدت خدمت و غیره باز هم می ماند، 1- تصمیم و رسیدگی را به تعویق انداختن 2- در شغل یا محل خود باقی ماندن 3- به عنوان تهدید بکار بردن، باقی ماندن، تمدید

معنی : تمدید، سناتور، ادامه دادن، به تصرف ملک ادامه دادن، برای اینده نگاه داشتن معانی دیگر : (عامیانه) باقی مانده، شخص یا چیزی که پس از انقضای مدت خدمت و غیره باز هم می ماند، 1- تصمیم و رسیدگی را به تعویق انداختن 2- در شغل یا محل خود باقی ماندن 3- به عنوان تهدید بکار بردن، باقی ماندن، تمدید

holdover

holdover time

holds

holds only

holds that

holds true

holds up

holdup

holdup 1 hold up

<hr> معنی : سفت، روزنه، سوراخ، خندق، غار، گودی، غول، منفذ، رخنه، فرجه، نقب، حفره، گودال، چال، فرج، لانه خرگوش و امثال ان، روزنه کندن، در لانه کردن، سوراخ سوراخ کردن یا بریدن <hr> معانی دیگر : چاله، کاواکی، کندک، (امریکا - معمولا بخشی از نام یک محل) غار، خلیج، شاخابه، (آمریکا - محل گود رودخانه برای شنا مانند هفت حوض شمال تهران) حوض، کنام، لانه، سوراخ جانور، شبگاه، شبکند، (مجازی) جای کوچک و تاریک، بیغوله، دخمه، روزن، درز، برین، شکاف، (پارچه و جامه) پاره شدگی، عیب، خدشه، کاستی، نقص، کمبود، نقطه ی ضعف، نارسایی، (پوکر امریکایی یا stud) ورق بسته در روی میز، (عامیانه) مخمصه، وضع بد، وضع خجلت آور، محضور، (ورزش گلف) سوراخ (که گوی را در آن می رانند)، چمن اطراف هر سوراخ، بخشی از زمین گلف، خان، سوراخ کردن (یا کندن)، در سوراخ راندن، در سوراخ گذاشتن، کندن (و سوراخ کردن)

معنی : سفت، روزنه، سوراخ، خندق، غار، گودی، غول، منفذ، رخنه، فرجه، نقب، حفره، گودال، چال، فرج، لانه خرگوش و امثال ان، روزنه کندن، در لانه کردن، سوراخ سوراخ کردن یا بریدن معانی دیگر : چاله، کاواکی، کندک، (امریکا - معمولا بخشی از نام یک محل) غار، خلیج، شاخابه، (آمریکا - محل گود رودخانه برای شنا مانند ه

hole

hole bored

hole burning

hole burning spectroscopy

hole fatigue

<hr> (اتاق یا دکان) کوچک و خفه (به ویژه در جای دور افتاده یا خلوت)

(اتاق یا دکان) کوچک و خفه (به ویژه در جای دور افتاده یا خلوت)

hole in the wall

<hr> (استوانه ی توخالی که لبه ی آن دندانه دارد و برای اره کردن سوراخ گرد یا دایره بکار می رود) اره ی استوانه ای، اره ی گردبر، اره ی ماری، اره ی نوکی

(استوانه ی توخالی که لبه ی آن دندانه دارد و برای اره کردن سوراخ گرد یا دایره بکار می رود) اره ی استوانه ای، اره ی گردبر، اره ی ماری، اره ی نوکی

hole saw

hole size effect

<hr> (عامیانه) 1- زمستان خوابی کردن (در لانه یا سوراخ و غیره) 2- خود را محبوس کردن، کناره گیری کردن، گوشه ی انزوا برگزیدن 3-پنهان شدن، مخفی شدن

(عامیانه) 1- زمستان خوابی کردن (در لانه یا سوراخ و غیره) 2- خود را محبوس کردن، کناره گیری کردن، گوشه ی انزوا برگزیدن 3-پنهان شدن، مخفی شدن

واژه های حرف "h" - پیشنهاد کاربران