krypton hygrometer

kryptonite

kshetra

ktor

kubernan

kubilay

kudo

<hr> معنی : تجلیل، جلال <hr> معانی دیگر : ستایش، بزرگداشت، افتخار، نیکنامی، پاداش عمل خیر، ستایش کردن

معنی : تجلیل، جلال معانی دیگر : ستایش، بزرگداشت، افتخار، نیکنامی، پاداش عمل خیر، ستایش کردن

kudos

kudos to you

kudzu vine

kufis

kuiper belt

kujaks

kumi

kumiko

kumogakure

kunekle

<hr> کونگ فو (ورزش پدافندی چینی ـ برخلاف کاراته حرکات چرخشی را مورد تاکید قرار می دهد)

کونگ فو (ورزش پدافندی چینی ـ برخلاف کاراته حرکات چرخشی را مورد تاکید قرار می دهد)

kung fu

kung pao chicken

kunyaza

kurators

<hr> معنی : کرد، اهل کردستان <hr> معانی دیگر : کرد (کردها مردم ایرانی نژاد هستند که در شمال غرب ایران و جنوب شرقی ترکیه و شمال عراق و شرق سوریه زیست می کنند)

معنی : کرد، اهل کردستان معانی دیگر : کرد (کردها مردم ایرانی نژاد هستند که در شمال غرب ایران و جنوب شرقی ترکیه و شمال عراق و شرق سوریه زیست می کنند)

kurd

<hr> معنی : کردی <hr> معانی دیگر : وابسته به کردها و فرهنگ آنها

معنی : کردی معانی دیگر : وابسته به کردها و فرهنگ آنها

kurdish

kurdishdialects

<hr> معنی : کردستان، قالیچه کردی <hr> معانی دیگر : کردستان (سرزمینی در جنوب شرقی ترکیه و شرق سوریه و شمال عراق و شمال غربی ایران که زیستگاه مردم ایرانی نژاد کرد است)

معنی : کردستان، قالیچه کردی معانی دیگر : کردستان (سرزمینی در جنوب شرقی ترکیه و شرق سوریه و شمال عراق و شمال غربی ایران که زیستگاه مردم ایرانی نژاد کرد است)

واژه های حرف "k" - پیشنهاد کاربران