پیشنهاد کاربران

laddered

ladderman

<hr> معنی : پسر بچه، پسرک <hr> معانی دیگر : (اسکاتلند) پسر بچه، ریکاجان، معشوق

معنی : پسر بچه، پسرک معانی دیگر : (اسکاتلند) پسر بچه، ریکاجان، معشوق

laddie

laddie buck

<hr> معنی : پر، سنگین، مملو، سنگین بار، بارگیری شده <hr> معانی دیگر : گران بار، زیر بار (چیزی)، بار شده، (نادر) رجوع شود به: lade، پر por

معنی : پر، سنگین، مملو، سنگین بار، بارگیری شده معانی دیگر : گران بار، زیر بار (چیزی)، بار شده، (نادر) رجوع شود به: lade، پر por

laden

ladette

ladger

ladies

ladies first

ladies man

ladies room

ladiesfingers

lading strap anchor

<hr> معنی : ملاقه، چمچه، باملاقه کشیدن، باملاقه برداشتن <hr> معانی دیگر : با چمچه خالی کردن یا درآوردن، (عامیانه - با: out) حاتم بخشی کردن، تعارف یا تعریف دروغی کردن، گمار، آبگردان، (فلزگدازی) دیگ گدازه، پاتیل بار، بارریز، با پاتیل بردن

معنی : ملاقه، چمچه، باملاقه کشیدن، باملاقه برداشتن معانی دیگر : با چمچه خالی کردن یا درآوردن، (عامیانه - با: out) حاتم بخشی کردن، تعارف یا تعریف دروغی کردن، گمار، آبگردان، (فلزگدازی) دیگ گدازه، پاتیل بار، بارریز، با پاتیل بردن

ladle

ladled

ladles

ladouleurexquise

lads

<hr> معنی : خانم، بانو، مادام، زوجه، رئیسه خانه <hr> معانی دیگر : (در مخاطب قرار دادن و ادای احترام) بانو، خاتون، زن بلندجاه، خانم اشرافی، علیامخدره، (انگلیس) عنوان بارونس و کنتس و غیره (پیش از نام اول می آید)، لیدی، زنانه، ویژه ی خانم ها، کدبانو، خانه دار (بیشتر به این صورت: خانم خانه the lady of the house)، (انگلیس) همسر لرد، (عامیانه) معشوقه، دوست دختر، (l بزرگ - معمولا با our) حضرت مریم

معنی : خانم، بانو، مادام، زوجه، رئیسه خانه معانی دیگر : (در مخاطب قرار دادن و ادای احترام) بانو، خاتون، زن بلندجاه، خانم اشرافی، علیامخدره، (انگلیس) عنوان بارونس و کنتس و غیره (پیش از نام اول می آید)، لیدی، زنانه، ویژه ی خانم ها، کدبانو، خانه دار (بیشتر به این صورت: خانم خانه the lady of the house)،

lady

lady dog

lady fly

lady gaia

lady hunter

<hr> (قدیمی - خودمانی) مرد محبوب زنان، مرد خوش قیافه و گیرا، خانم قرزن، مردیکه زنها را باسانی شیفته خود می سازد

(قدیمی - خودمانی) مرد محبوب زنان، مرد خوش قیافه و گیرا، خانم قرزن، مردیکه زنها را باسانی شیفته خود می سازد

lady killer

lady on the shelf

lady paramount

lady sky

lady time

<hr> معنی : پینه دوز <hr> معانی دیگر : رجوع شود به: ladybeetle) ladybug هم می گویند)، سوسک خانواده، beetle lady ج، سوسک خانواده coccinellidae کفشدوز، پینه دوز

معنی : پینه دوز معانی دیگر : رجوع شود به: ladybeetle) ladybug هم می گویند)، سوسک خانواده، beetle lady ج، سوسک خانواده coccinellidae کفشدوز، پینه دوز

ladybird

ladyboy

<hr> (جانورشناسی) کفش دوزک، عروسک پشت پرده، خاله پینه دوز (سوسک های پشت رنگین از تیره ی coccinellidae)، پینه دوز، کفشدوز، پینه دوز

(جانورشناسی) کفش دوزک، عروسک پشت پرده، خاله پینه دوز (سوسک های پشت رنگین از تیره ی coccinellidae)، پینه دوز، کفشدوز، پینه دوز

ladybug

ladybugs

<hr> معنی : نوعی موز کوچک <hr> معانی دیگر : (شیرینی پزی) کیک کوچک، فلفل قرمز

معنی : نوعی موز کوچک معانی دیگر : (شیرینی پزی) کیک کوچک، فلفل قرمز

ladyfinger

<hr> معنی : با وقار، زن صفت، بانووار <hr> معانی دیگر : مثل یک خانم، کدبانو وار، مودب و فرهیخته

معنی : با وقار، زن صفت، بانووار معانی دیگر : مثل یک خانم، کدبانو وار، مودب و فرهیخته

ladylike

ladys maid

ladys man

<hr> معنی : بانو، سرکار علیه <hr> معانی دیگر : (معمولا l بزرگ - معمولا با your یا her) علیامخدره، لیدی، مقام ((لیدی)) (رجوع شود به: lady)، بانویی، خانمی، بانوی ارجمند، سرکار خانم، سرکار علیه، بانو

معنی : بانو، سرکار علیه معانی دیگر : (معمولا l بزرگ - معمولا با your یا her) علیامخدره، لیدی، مقام ((لیدی)) (رجوع شود به: lady)، بانویی، خانمی، بانوی ارجمند، سرکار خانم، سرکار علیه، بانو

ladyship

laesioenormis

<hr> مارکی دو لافایت (دولتمرد و سالار فرانسوی که در انقلاب امریکا به سود امریکائیان جنگید)

مارکی دو لافایت (دولتمرد و سالار فرانسوی که در انقلاب امریکا به سود امریکائیان جنگید)

lafayette

<hr> معنی : پس افت، کندی، محکوم، واماندگی، عقب ماندگی، لنگی، تاخیر، عقب ماندن، عقب افتادن، لنگیدن، تاخیر کردن <hr> معانی دیگر : (با: behind) عقب بودن، لک لک کردن، کم شدن، فروکش کردن، ضعیف شدن، عقب افتادگی، واپس ماندگی، (خودمانی) زندانی دراز مدت، زندانی حرفه ای، زندانی سابقه دار، (دیگ بخار و لوله آب گرم و غیره را) با عایق پوشاندن، عایق بستن، (انگلیس - خودمانی)، بازداشت کردن، زندانی کردن، زندانی سابق (معمولا می گویند: old lag)

معنی : پس افت، کندی، محکوم، واماندگی، عقب ماندگی، لنگی، تاخیر، عقب ماندن، عقب افتادن، لنگیدن، تاخیر کردن معانی دیگر : (با: behind) عقب بودن، لک لک کردن، کم شدن، فروکش کردن، ضعیف شدن، عقب افتادگی، واپس ماندگی، (خودمانی) زندانی دراز مدت، زندانی حرفه ای، زندانی سابقه دار، (دیگ بخار و لوله آب گرم و غیره

واژه های حرف "l" - پیشنهاد کاربران