many a thing

<hr> اغلب، بسیاری از اوقات، بسا، چندین بار، بارها

اغلب، بسیاری از اوقات، بسا، چندین بار، بارها

many a time

many again as

many body

many body force

many body problem

many body theory

many children

many early attempts

many faced

many great names had stories like this

many hands make light work

<hr> (در کارت های تبریک زاد روز و غیره) انشاالله از این روزها زیاد باشد، صد سال به این سال ها

(در کارت های تبریک زاد روز و غیره) انشاالله از این روزها زیاد باشد، صد سال به این سال ها

many happy returns

many kinds

many moons ago

many more than

many noisy

many of whom

many particle configuration

many particle model

many particle scattering theory

many particle system

many particle wave function

<hr> خیلی از مردم، خیلی اشخاص، بسیاری از مردم

خیلی از مردم، خیلی اشخاص، بسیاری از مردم

many people

many plants

many prospective parents

many respects

many returns

<hr> دارای چندین وجه، چندین سویه، دارای امکانات متعدد، چند شایشی، چند پهلو، مبنی بر چند نظریه، چند ظرفیتی

دارای چندین وجه، چندین سویه، دارای امکانات متعدد، چند شایشی، چند پهلو، مبنی بر چند نظریه، چند ظرفیتی

many sided

many thanks

many thousand

many time

many times

many times over

many times the answer is negative

many to few service

many to many

many to many service

many to one service

many years

maoist

maos

<hr> <b>معنی</b> : نقشه، نگاشت، نگاشتن، ترسیم کردن، نقشه کشیدن <hr> <b>معانی دیگر</b> : نقشه کشی کردن، نقشه برداری کردن، (با out) به دقت ترتیب دادن، طرح ریزی کردن، برنامه ریزی کردن، نقشه ی نجومی، نقشه ی ستارگان آسمان، هر چیز نقشه مانند، ترسیم، (خودمانی) چهره، صورت، رخ، اکتشاف کردن، جهان پژوهی کردن، زمینه یابی کردن، مساحی کردن، زمین پیمایی کردن، (ریاضی) نگاشتن، بازنمایی کردن

معنی : نقشه، نگاشت، نگاشتن، ترسیم کردن، نقشه کشیدن معانی دیگر : نقشه کشی کردن، نقشه برداری کردن، (با out) به دقت ترتیب دادن، طرح ریزی کردن، برنامه ریزی کردن، نقشه ی نجومی، نقشه ی ستارگان آسمان، هر چیز نقشه مانند، ترسیم، (خودمانی) چهره، صورت، رخ، اکتشاف کردن، جهان پژوهی کردن، زمینه یابی کردن، مساحی ک

واژه های حرف "m" - پیشنهاد کاربران