miss fortune

miss mark

miss match

miss me

miss moradi

miss mystery

miss out

miss out on

miss right

miss some one

miss someone

miss something out

miss the

<hr> (عامیانه) از فرصت استفاده نکردن، فرصت را از دست دادن

(عامیانه) از فرصت استفاده نکردن، فرصت را از دست دادن

miss the boat

miss the bus

miss the bus stop

miss the point

miss universe

miss up

miss world pageant

miss you

miss your family

missa

missavam

<hr> قانون ـ فقه : سقط کردن

misscarry

missed

missed being

missed call

missed lesions

missed mother

missed our train

missed the

missed the ball

missed the boat

missed the point

missed up

missed you at mass

missense

missense mutation

misses

misses the point

missgunst

<hr> (به ویژه بدن) معیوب، ناقص، دژدیس، از شکل افتاده، بد شکل، ناقصالخلقه، کجآفریده

(به ویژه بدن) معیوب، ناقص، دژدیس، از شکل افتاده، بد شکل، ناقصالخلقه، کجآفریده

misshapen

<hr> معنی : گلوله، موشک، پرتابه، اسلحه پرتاب کردنی <hr> معانی دیگر : هر چیزی که پرتاب شود (مثلا گلوله از توپ یا تفنگ)، مرمی، پرانه، موشکی

معنی : گلوله، موشک، پرتابه، اسلحه پرتاب کردنی معانی دیگر : هر چیزی که پرتاب شود (مثلا گلوله از توپ یا تفنگ)، مرمی، پرانه، موشکی

missile

missile boat

missiles

<hr> معنی : مفقودالاثر، مفقود، نا پیدا، فاقد، گم <hr> معانی دیگر : گمشده

معنی : مفقودالاثر، مفقود، نا پیدا، فاقد، گم معانی دیگر : گمشده

missing

missing contact analysis

پیشنهاد کاربران

واژه های حرف "m" - پیشنهاد کاربران