photometeor

photometric

photometric parallax

photometric parallax method

<hr> تدوین عکس ها، (مونتاژ درست شده از چند عکس) مونتاژ عکسی

تدوین عکس ها، (مونتاژ درست شده از چند عکس) مونتاژ عکسی

photomontage

photomosaic

<hr> (فیزیک) شید افزار،مشدد نور

(فیزیک) شید افزار،مشدد نور

photomultiplier

photomultiplier tube

photon energy

photon sphere

photonic

photonics

photons

photonuclear reaction

photoorganotroph

<hr> اکسیداسیون در اثر نور،شید اکسایش

اکسیداسیون در اثر نور،شید اکسایش

photooxidation

<hr> (زیست شناسی) شید دوره، فروغ دوره، دوره ی نوری

(زیست شناسی) شید دوره، فروغ دوره، دوره ی نوری

photoperiod

photoperiodic

<hr> (زیست شناسی) شید دورگی، فروغ دورگی، نوردورگی (photoperiodicity هم می گویند)

(زیست شناسی) شید دورگی، فروغ دورگی، نوردورگی (photoperiodicity هم می گویند)

photoperiodism

photophile

<hr> (cibohpotohp) بیمناک از نور، رشد کننده در نور کم، نور گریز

(cibohpotohp) بیمناک از نور، رشد کننده در نور کم، نور گریز

photophobe

<hr> (ebohpotohp) بیمناک از نور، رشد کننده در نور کم، نور گریز

(ebohpotohp) بیمناک از نور، رشد کننده در نور کم، نور گریز

photophobic

<hr> (پزشکی) شید چشمی، فروغ چشمی، تطابق چشم با نور

(پزشکی) شید چشمی، فروغ چشمی، تطابق چشم با نور

photopia

photoproduct

photoprotection

photoreaction

photorealism

photorealists

<hr> (زیست شناسی) شید پذیر (مانند چشم)، فروغ پذیرنده، نور پذیر

(زیست شناسی) شید پذیر (مانند چشم)، فروغ پذیرنده، نور پذیر

photoreceptor

photoreduction

photorejuvenation

photoresistor

photorespiration

photoresponse

photoresponsive

photos

photos girl

<hr> علوم هوایى : حساسیت به نور

علوم هوایى : حساسیت به نور

photosensitivity

photosensitizer

photoshop

<hr> معنی : افتاب، نورکره، کره نور <hr> معانی دیگر : (سطح قابل رویت خورشید) شید پهنه، فلک

معنی : افتاب، نورکره، کره نور معانی دیگر : (سطح قابل رویت خورشید) شید پهنه، فلک

photosphere

photosynthate

<hr> معنی : نورخاست، ترکیب مواد بکمک نور <hr> معانی دیگر : (زیست شناسی) فروغ آمایی، شید آمایی، نور ساخت، فتوستنز، ایجاد وتشکیل مواد الی در گیاهان بکمک روشنایی

معنی : نورخاست، ترکیب مواد بکمک نور معانی دیگر : (زیست شناسی) فروغ آمایی، شید آمایی، نور ساخت، فتوستنز، ایجاد وتشکیل مواد الی در گیاهان بکمک روشنایی

photosynthesis

<hr> نور ساخت کردن، شید آمایی کردن یا شدن

نور ساخت کردن، شید آمایی کردن یا شدن

photosynthesize

photosynthesizing

photosynthetic

photosynthetic organisms

<hr> معنی : نور گرایی، نورواکنش <hr> معانی دیگر : (زیست شناسی) شید آرایی، فروغ آرایی، واکنش سازواره به نور، فتوتاکسی

معنی : نور گرایی، نورواکنش معانی دیگر : (زیست شناسی) شید آرایی، فروغ آرایی، واکنش سازواره به نور، فتوتاکسی

واژه های حرف "p" - پیشنهاد کاربران