photothermal

photothermal radiometry

phototransduction

phototransferred

<hr> فروغ - پرواره زیست شناسى : نورخوارى

فروغ - پرواره زیست شناسى : نورخوارى

phototroph

phototrophic

phototrophism

phototrophy

<hr> معنی : نور گرایی، گرایش بطرف نور <hr> معانی دیگر : (رشد گیاه در جهت موافق یا مخالف نور) شیدگرایی، زیست شناسی گرایش بطرف نور

معنی : نور گرایی، گرایش بطرف نور معانی دیگر : (رشد گیاه در جهت موافق یا مخالف نور) شیدگرایی، زیست شناسی گرایش بطرف نور

phototropism

photovisual magnitude

photovoltage

<hr> معنی : فتووالتائیک <hr> معانی دیگر : فتوولتائیک، نیروزای نوری، قدرت زای نوری

معنی : فتووالتائیک معانی دیگر : فتوولتائیک، نیروزای نوری، قدرت زای نوری

photovoltaic

photovoltaic cell

photovoltaic effect

photovoltaics

phracec

<hr> معنی : عبارتی، مربوط به کلمه بندی <hr> معانی دیگر : وابسته به عبارت (در جمله و غیره)

معنی : عبارتی، مربوط به کلمه بندی معانی دیگر : وابسته به عبارت (در جمله و غیره)

phrasal

<hr> (دستور زبان) فعل مرکب

phrasal verb

phrasal verbs

<hr> معنی : عبارت، اصطلاح، کلمه بندی، سخن موجز، تعبیر، تعبیر کردن، پند وامثالبعبارت دراوردن، تعبیر دراوردن، کلمه بندی کردن <hr> معانی دیگر : (از طریق واژه یا عبارت) بیان کردن، عبارت پردازی کردن، (دستور زبان) عبارت، گزاره، (زبان شناسی) گروه، گروه واژه ها، واژه گروه، سبک بیان، روش نگارش، عبارت پردازی (phraseology هم می گویند)، (رقص) یک سلسله تحرکات وابسته به هم، (موسیقی) قطعه، (موسیقی - آهنگ را) به چند قطعه بخش کردن، فراز، عبارت سازی

معنی : عبارت، اصطلاح، کلمه بندی، سخن موجز، تعبیر، تعبیر کردن، پند وامثالبعبارت دراوردن، تعبیر دراوردن، کلمه بندی کردن معانی دیگر : (از طریق واژه یا عبارت) بیان کردن، عبارت پردازی کردن، (دستور زبان) عبارت، گزاره، (زبان شناسی) گروه، گروه واژه ها، واژه گروه، سبک بیان، روش نگارش، عبارت پردازی (phraseolo

phrase

phrase book

phrase it

phrase marker

phrase mongering

phrase structure

phrase structure grammar

phrase structure rule

phrase structure tree

phrase that is different

phrased differently

phraseme

<hr> معنی : انشاء، عبارت، کلمه بندی، عبارت پردازی <hr> معانی دیگر : روش نگارش یا سخن، سبک، واژه بندی، فهرست

معنی : انشاء، عبارت، کلمه بندی، عبارت پردازی معانی دیگر : روش نگارش یا سخن، سبک، واژه بندی، فهرست

phraseology

phrases

phrases verb

phrasing

phrazal verb

phreak

phrease

<hr> زیست شناسى : ابزاد چاهى

زیست شناسى : ابزاد چاهى

phreatic

phreatophytes

phren

<hr> معنی : حاجزی <hr> معانی دیگر : فکری، مغزی، روانی، وابسته به حجاب حاجز

معنی : حاجزی معانی دیگر : فکری، مغزی، روانی، وابسته به حجاب حاجز

واژه های حرف "p" - پیشنهاد کاربران