<hr> (زیست شیمی) پروتئین کافت، فروکافت پروتئین، پروتئولیز

(زیست شیمی) پروتئین کافت، فروکافت پروتئین، پروتئولیز

proteolysis

proteolytic enzyme

proteome

proteome map

proteome mapping

proteome microarray

proteomic

proteomic diversity

proteomic fingerprint

proteomic profiling

proteomice

proteomics

proteostasis

proteotoxic

<hr> (دیرین شناسی) پیشین زیوی، پروتروزوئیک

(دیرین شناسی) پیشین زیوی، پروتروزوئیک

proterozoic

<hr> معنی : شکایت، پروتست، واخواست رسمی، اعتراض، اعتراض کردن، واخواست کردن <hr> معانی دیگر : واخواهی، بازخواست، پرخاش، چخش، واسرنگ، (با تاکید یا اطمینان) گفتن، اصرار کردن، واسرنگیدن، تاکید کردن، بازخواست کردن، پرخاش کردن، چخیدن، (برات و سفته و غیره) واخواست کردن، واخواست، واخواست نامه، مخالفت کردن، اعتراض داشتن، مخالف بودن، ناهمرای بودن، اعتراض نامه، پرخاش نامه، اعتراض به نکول پرداخت، اعترا­ کردن

معنی : شکایت، پروتست، واخواست رسمی، اعتراض، اعتراض کردن، واخواست کردن معانی دیگر : واخواهی، بازخواست، پرخاش، چخش، واسرنگ، (با تاکید یا اطمینان) گفتن، اصرار کردن، واسرنگیدن، تاکید کردن، بازخواست کردن، پرخاش کردن، چخیدن، (برات و سفته و غیره) واخواست کردن، واخواست، واخواست نامه، مخالفت کردن، اعتراض داش

protest

protest that

protest vote

<hr> معنی : عضو فرقه مسیحیان پروتستان <hr> معانی دیگر : (مسیحیت) پروتستان (غیر کاتولیک)، (p کوچک) معترض، باز خواستگر، واخواه

معنی : عضو فرقه مسیحیان پروتستان معانی دیگر : (مسیحیت) پروتستان (غیر کاتولیک)، (p کوچک) معترض، باز خواستگر، واخواه

protestant

proteste

<hr> واخواه، واخواهی دهنده، ازروی اعترا­

واخواه، واخواهی دهنده، ازروی اعترا­

protester

protesters

protesting

<hr> (اسطوره ی یونان) پروتیوس (خادم خدای دریا و قادر به تغییر شکل دادن)، افسانه یونان خدای دریا که اشکال مختلف بخودمیگرفته

(اسطوره ی یونان) پروتیوس (خادم خدای دریا و قادر به تغییر شکل دادن)، افسانه یونان خدای دریا که اشکال مختلف بخودمیگرفته

proteus

proteusa aguinus

protext

<hr> سرود ازدواج (prothalamium هم می گویند)، prothalamium ترانه مخصوص جشن ازدواج، سرود مبارک باد

سرود ازدواج (prothalamium هم می گویند)، prothalamium ترانه مخصوص جشن ازدواج، سرود مبارک باد

prothalamion

prothallial

prothalliform

prothalloid

prothallus

<hr> (دستور زبان) پیش هشت، پیش هجا، (کلیسای ارتدکس) آماده سازی میزعشای ربانی، چیدن نان وشراب عشای ربانی روی میز، جراحی ودندانسازی دندان یا عضو مصنوعی

(دستور زبان) پیش هشت، پیش هجا، (کلیسای ارتدکس) آماده سازی میزعشای ربانی، چیدن نان وشراب عشای ربانی روی میز، جراحی ودندانسازی دندان یا عضو مصنوعی

prothesis

prothetic

prothoracic

<hr> (تنکرد شناسی) پروترومبین

(تنکرد شناسی) پروترومبین

prothrombin

prothrombin time

<hr> پرتونى شیمى : پروتون دار

پرتونى شیمى : پروتون دار

protic

protion

protip

protista

protistic

<hr> پیشوند:، آغازی، اولیه، نخستی، پیشین [protoplast]، ارشد، والا [protonotary]، نخستین، بدوی، اصلی، مهم ترین

پیشوند:، آغازی، اولیه، نخستی، پیشین [protoplast]، ارشد، والا [protonotary]، نخستین، بدوی، اصلی، مهم ترین

واژه های حرف "p" - پیشنهاد کاربران