proteasome

protechnic

<hr> معنی : حمایت کردن، حمایت کردن از، نگه داری کردن، حفظ کردن، محفوظ کردن، حفاظت کردن، مصون کردن، حراست کردن، نیکداشت کردن <hr> معانی دیگر : محافظت کردن، پاسداشت کردن، پاییدن، اندخسیدن، داشتبانی کردن، پاسبانی کردن، ایمن داشت کردن، (بازرگانی) پول ذخیره کردن (برای پرداخت بدهی و غیره)

معنی : حمایت کردن، حمایت کردن از، نگه داری کردن، حفظ کردن، محفوظ کردن، حفاظت کردن، مصون کردن، حراست کردن، نیکداشت کردن معانی دیگر : محافظت کردن، پاسداشت کردن، پاییدن، اندخسیدن، داشتبانی کردن، پاسبانی کردن، ایمن داشت کردن، (بازرگانی) پول ذخیره کردن (برای پرداخت بدهی و غیره)

protect

protect against

protect for example

protect one's skin

protect your peace

protectant

<hr> معنی : مصون، سپردار، محفوظ <hr> معانی دیگر : ضامن دار، پوشش دار

معنی : مصون، سپردار، محفوظ معانی دیگر : ضامن دار، پوشش دار

protected

protected data

protected designation of origin

protected geographical indication

protected state

protected thermometer

protected time

protected turning

protected turning lane

protecting

protecting group

protecting nature

protecting power

<hr> معنی : حمایت، حفاظت، سایه، حفاظ، محافظت، حفظ، حراست، نیکداشت، تامین نامه، حجر، سوگیری <hr> معانی دیگر : پاسداشت، داشتبانی، ایمن داشت، پایش، اندخس، وسیله ی حفاظت، ایمن دار، نگهدار، جانبوز، پاساد، پناه، گذرنامه، پروانه ی عبور، (عامیانه) باج سبیل، باج

معنی : حمایت، حفاظت، سایه، حفاظ، محافظت، حفظ، حراست، نیکداشت، تامین نامه، حجر، سوگیری معانی دیگر : پاسداشت، داشتبانی، ایمن داشت، پایش، اندخس، وسیله ی حفاظت، ایمن دار، نگهدار، جانبوز، پاساد، پناه، گذرنامه، پروانه ی عبور، (عامیانه) باج سبیل، باج

protection

protection and advocacy system

protection boards

protection forestry

protection of shareholders right

protection potential

protection racket

<hr> معنی : سیستم حمایت از تولیدات داخلی <hr> معانی دیگر : سیاست حمایت از صنایع و فراورده های داخلی، حمایت گرایی، پایش گرایی

معنی : سیستم حمایت از تولیدات داخلی معانی دیگر : سیاست حمایت از صنایع و فراورده های داخلی، حمایت گرایی، پایش گرایی

protectionism

protections

<hr> معنی : محافظ، وابسته به حفظ یا حراست <hr> معانی دیگر : حفاظتی، حفاظی، ایمن داشتی، ایمنی، پاسداشتی، اندخسی، استحفاظی، ایمن دار، پایشی، وابسته به حمایت از فراورده های داخلی، حمایت گرایانه، حمایتی

معنی : محافظ، وابسته به حفظ یا حراست معانی دیگر : حفاظتی، حفاظی، ایمن داشتی، ایمنی، پاسداشتی، اندخسی، استحفاظی، ایمن دار، پایشی، وابسته به حمایت از فراورده های داخلی، حمایت گرایانه، حمایتی

protective

protective action

protective and advocacy services

protective coating

protective colloid

protective conductor

protective custody

protective device

protective equipments

protective food

protective gear

protective life

protective orders

protective potential

protective potential range

protective put

protective system

<hr> بطور حفاظی، بمنظور جلوگیری، از لحاظ تشویق و ترویج صنایع درونی

بطور حفاظی، بمنظور جلوگیری، از لحاظ تشویق و ترویج صنایع درونی

protectively

پیشنهاد کاربران

واژه های حرف "p" - پیشنهاد کاربران