فرهنگ معین

<hr> برابر پارسی : جان دار، نارکوکه

برابر پارسی : جان دار، نارکوکه

اپیون

<hr> برابر پارسی : شادگرایی

اپیکوریسم

اچ

<hr> برابر پارسی : ( آچار ) دست ابزار

برابر پارسی : ( آچار ) دست ابزار

اچار

اچار فرانسه

اچاردن

اچارکشی

<hr> برابر پارسی : ( آچمز ) کیش بست

برابر پارسی : ( آچمز ) کیش بست

اچمز

اچه

<hr> مترادف اژان : ( آژان ) پاسبان، پلیس، نماینده، عامل، کارگزار <hr> برابر پارسی : ( آژان ) پاسبان، کارگزار، نماینده

مترادف اژان : ( آژان ) پاسبان، پلیس، نماینده، عامل، کارگزار برابر پارسی : ( آژان ) پاسبان، کارگزار، نماینده

اژان

<hr> مترادف اژانس : ( آژانس ) شعبه، نمایندگی، عامل، کارگزاری، خبرگزاری <hr> برابر پارسی : ( آژانس ) نمایندگی، بنگاه، کارگزاری

مترادف اژانس : ( آژانس ) شعبه، نمایندگی، عامل، کارگزاری، خبرگزاری برابر پارسی : ( آژانس ) نمایندگی، بنگاه، کارگزاری

اژانس

<hr> مترادف اژخ : ( آژخ ) آزخ، زگیل

مترادف اژخ : ( آژخ ) آزخ، زگیل

اژخ

اژدار

اژدر

اژدرافکن

اژده

<hr> مترادف اژدها : اژدر، افعی، ثعبان، دیومار، مار

مترادف اژدها : اژدر، افعی، ثعبان، دیومار، مار

اژدها

اژدهاک

اژدهای فلک

اژغ

اژفنداک

اژند

اژندن

اژندیدن

<hr> مترادف اژنگ : ( آژنگ ) چروک، چین، شکنج، گره، ماز

مترادف اژنگ : ( آژنگ ) چروک، چین، شکنج، گره، ماز

اژنگ

اژکان

اژگن

اژیانه

اژیدن

اژیده

<hr> مترادف اژیر : ( آژیر ) اعلام خطر، بانگ، زنگ خطر، هشدار، آگاه، دانا، پرتوان، زورمند، قوی، محتاط، محترز

مترادف اژیر : ( آژیر ) اعلام خطر، بانگ، زنگ خطر، هشدار، آگاه، دانا، پرتوان، زورمند، قوی، محتاط، محترز

اژیر

اژیرنده

اژیریدن

اژینه

<hr> مترادف اک : ( آک ) آسیب، آفت، آهو، عیب، وصمت، بد، شرور، شریر

مترادف اک : ( آک ) آسیب، آفت، آهو، عیب، وصمت، بد، شرور، شریر

اک

<hr> مترادف اکابر : اعاظم، بزرگان، شرفا، مهان، مهتران، سالمندان، معمرین <hr> متضاد اکابر : کهان، کهتران <hr> برابر پارسی : بزرگان، بُزرگان، بزرگسالان، سال مندان

مترادف اکابر : اعاظم، بزرگان، شرفا، مهان، مهتران، سالمندان، معمرین متضاد اکابر : کهان، کهتران برابر پارسی : بزرگان، بُزرگان، بزرگسالان، سال مندان

اکابر

<hr> برابر پارسی : ( آکادمی ) فرهنگستان

برابر پارسی : ( آکادمی ) فرهنگستان

اکادمی

<hr> مترادف اکادمیک : ( آکادمیک ) دانشگاهی، فرهنگستانی <hr> برابر پارسی : ( آکادمیک ) دانش گاهی

مترادف اکادمیک : ( آکادمیک ) دانشگاهی، فرهنگستانی برابر پارسی : ( آکادمیک ) دانش گاهی

اکادمیک

<hr> برابر پارسی : دروغ ها، دروغ ها، ژاژها، ژاژه ها

برابر پارسی : دروغ ها، دروغ ها، ژاژها، ژاژه ها

اکاذیب

اکاردئون

<hr> برابر پارسی : خسروان

اکاسره

<hr> برابر پارسی : ( آکال ) خورک ها، روزی ها، میوه ها | پُرخور، شکم باره

برابر پارسی : ( آکال ) خورک ها، روزی ها، میوه ها | پُرخور، شکم باره

اکال

<hr> برابر پارسی : بیدبویه، پشه رَم

برابر پارسی : بیدبویه، پشه رَم

اکالیپتوس

<hr> برابر پارسی : ( آکام ) پُشته ها، تپه ها

برابر پارسی : ( آکام ) پُشته ها، تپه ها

اکام

اکب

<hr> برابر پارسی : بزرگ تر

اکبر

اکبند

<hr> برابر پارسی : بی ریخت، پلید، چرکین، زشت

برابر پارسی : بی ریخت، پلید، چرکین، زشت

واژه های حرف "ا" - فرهنگ معین