صفحه اصلی
فرهنگ معین
واژه های حرف "ا" - فرهنگ معین
افروختن
افروخته
افروز
افروزانیدن
افروزش
افروزنده
افروزه
افروشه
افروغ
افریدن
افریده
افریدگار
افرین
افرین خانه
افرین کردن
افریننده
افرینگان
افزار
افزایش
افزودن
افزون
افزونی
افساد
افسار
افسار سر خود
افسار پاره کردن
افسارگسیخته
افسان
افسانه
افسانه خواندن
افسانه گو
افساینده
افساییدن
افست
افسر
افسردن
افسرده
افسوس
افسوس کردن
افسون
افسون دمیدن
افشاء
افشار
افشاری
افشان
افشاندن
افشردن
افشرده
بیشتر