<hr> مترادف نوار : کاست، باند، روبان، رشته

مترادف نوار : کاست، باند، روبان، رشته

نوار

نوارچسب

<hr> مترادف نوازش : تفقد، دلجویی، شفقت، مرحمت، ملاطفت، مهربانی، نواخت

مترادف نوازش : تفقد، دلجویی، شفقت، مرحمت، ملاطفت، مهربانی، نواخت

نوازش

نوازش گر

نوازشگر

<hr> مترادف نوازنده : خنیاگر، رامشگر، ساززن، مطرب، مغنیه، موسیقی نواز، موسیقیدان

مترادف نوازنده : خنیاگر، رامشگر، ساززن، مطرب، مغنیه، موسیقی نواز، موسیقیدان

نوازنده

نوازیدن

نواس

نواسته

نواسه

نواصی

نوافل

<hr> برابر پارسی : کاستی ها

نواقص

نواقل

نواقیس

<hr> مترادف نوال : بهره، دهش، عطا، نصیب

مترادف نوال : بهره، دهش، عطا، نصیب

نوال

<hr> مترادف نواله : روزی، طعمه، لقمه، وظیفه

مترادف نواله : روزی، طعمه، لقمه، وظیفه

نواله

نواله پیچ

نوامبر

<hr> مترادف نواموز : ( نوآموز ) مبتدی، نوچه، نوزخمه، دانش آموز، شاگرد

مترادف نواموز : ( نوآموز ) مبتدی، نوچه، نوزخمه، دانش آموز، شاگرد

نواموز

نوامیس

<hr> مترادف نوان : ضعیف، لاغر، ناتوان، نحیف، خمیده، گوژ، نالان، لرزان

مترادف نوان : ضعیف، لاغر، ناتوان، نحیف، خمیده، گوژ، نالان، لرزان

نوان

نوانخانه

نوانی

نوانیدن

نواهی

<hr> مترادف نواگر : خنیاگر، رامشگر، ساززن، مطرب، مغنی

مترادف نواگر : خنیاگر، رامشگر، ساززن، مطرب، مغنی

نواگر

<hr> مترادف نوایب : آلام، شداید، مشقات، مصایب

مترادف نوایب : آلام، شداید، مشقات، مصایب

نوایب

نوایر

<hr> مترادف نوباوه : اندک سال، بچه، خردسال، صغیر، طفل، کم سال، کم سن، کودک، نابالغ، نارسیده، نوبر، نوجوان

مترادف نوباوه : اندک سال، بچه، خردسال، صغیر، طفل، کم سال، کم سن، کودک، نابالغ، نارسیده، نوبر، نوجوان

نوباوه

<hr> مترادف نوبت : پاس، دور، دوره، فصل، موسم، هنگام، تناوب، سیر، گردش، بار، دفعه، نوبه، وهله، اقبال، دولت، فرصت، مجال، نقاره <hr> برابر پارسی : گاه، هنگام، پاس، پستا

مترادف نوبت : پاس، دور، دوره، فصل، موسم، هنگام، تناوب، سیر، گردش، بار، دفعه، نوبه، وهله، اقبال، دولت، فرصت، مجال، نقاره برابر پارسی : گاه، هنگام، پاس، پستا

نوبت

نوبت خانه

نوبتی

<hr> مترادف نوبر : تازه رسیده، نوباوه، نورس، طرفه

مترادف نوبر : تازه رسیده، نوباوه، نورس، طرفه

نوبر

نوبر کردن

<hr> مترادف نوبه : نوبت، تب، مالاریا

مترادف نوبه : نوبت، تب، مالاریا

نوبه

نوبه دزده

نوبهار

نوبهاری

نوترون

نوجبه

<hr> مترادف نوحه : تعزیه، رثا، سوگ سرود، فغان، مرثیه، مصیبت، مویه <hr> متضاد نوحه : سرود <hr> برابر پارسی : مویه، شیون، گریه و زاری

مترادف نوحه : تعزیه، رثا، سوگ سرود، فغان، مرثیه، مصیبت، مویه متضاد نوحه : سرود برابر پارسی : مویه، شیون، گریه و زاری

نوحه

<hr> مترادف نوخاسته : طفل، نوباوه، نوجوان، نوخیز، نوشکفته

مترادف نوخاسته : طفل، نوباوه، نوجوان، نوخیز، نوشکفته

نوخاسته

<hr> مترادف نوخط : برنا، ساده، طفل، نوجوان

مترادف نوخط : برنا، ساده، طفل، نوجوان

نوخط

نود

نوداران

نوده

<hr> مترادف نور : پرتو، تابش، تلاء لو، روشنایی، سو، ضیاء، فروغ، شعاع <hr> متضاد نور : تاریکی، ظلمت <hr> برابر پارسی : فروغ، روشنایی، درخشش، شید

مترادف نور : پرتو، تابش، تلاء لو، روشنایی، سو، ضیاء، فروغ، شعاع متضاد نور : تاریکی، ظلمت برابر پارسی : فروغ، روشنایی، درخشش، شید

واژه های حرف "ن" - فرهنگ معین