پس گردنی

پس گرفتن

پس گوش افکندن

پسا

پسادست

پسانیدن

پساوند

پساویدن

پساک

<hr> مترادف پست : برید، پیک، چاپار، قراول، کشیک، خدمت، شغل، مقام، جایگاه، منزل، موضع، پاسگاه | بی سروپا، پست فطرت، دون همت، رذل، ناکس، بخیل، کنس، لئیم، لچر، قصیر، کم ارتفاع، کوتاه، بی قدر، بی مقدار، حقیر، خوار، دنی، دون، ذلیل، زبون، سفله، فرومایه، متذلل، نازل، جلب، رذیل، محقر، پایین، کوچک، مبتذل، وضیع <hr> متضاد پست : شریف <hr> برابر پارسی : پیک، نامه رسانی، پاسگاه

مترادف پست : برید، پیک، چاپار، قراول، کشیک، خدمت، شغل، مقام، جایگاه، منزل، موضع، پاسگاه | بی سروپا، پست فطرت، دون همت، رذل، ناکس، بخیل، کنس، لئیم، لچر، قصیر، کم ارتفاع، کوتاه، بی قدر، بی مقدار، حقیر، خوار، دنی، دون، ذلیل، زبون، سفله، فرومایه، متذلل، نازل، جلب، رذیل، محقر، پایین، کوچک، مبتذل، وضیع مت

پست

پست خانه

پست دادن

<hr> مترادف پست فطرت : بدذات، بدسرشت، پست، خسیس، دیوسیرت، فرومایه، لئیم، ناکس، نامردم <hr> برابر پارسی : ناکس، فرومایه

مترادف پست فطرت : بدذات، بدسرشت، پست، خسیس، دیوسیرت، فرومایه، لئیم، ناکس، نامردم برابر پارسی : ناکس، فرومایه

پست فطرت

<hr> برابر پارسی : پسانوین، پسانوگرا

برابر پارسی : پسانوین، پسانوگرا

پست مدرن

<hr> برابر پارسی : پسانوگرایی

برابر پارسی : پسانوگرایی

پست مدرنیسم

پست کردن

پست گردیدن

پستا

<hr> مترادف پستان : سینه، ضرع، ممه

مترادف پستان : سینه، ضرع، ممه

پستان

پستان بند

پستاندار

پستانک

پستایی

پستخانه

پسته

پستو

<hr> مترادف پستچی : برید، پیک، چاپار، فراش، نامه رسان <hr> برابر پارسی : نامه رسان، چاپار

مترادف پستچی : برید، پیک، چاپار، فراش، نامه رسان برابر پارسی : نامه رسان، چاپار

پستچی

پستک

<hr> مترادف پستی : انحطاط، بی اعتباری، حضیض، حقارت، خواری، دنائت، ذلت، رذالت، زبونی، سفل، فرومایگی، لئامت، مذلت، هوان، نشیب، کوتاهی

مترادف پستی : انحطاط، بی اعتباری، حضیض، حقارت، خواری، دنائت، ذلت، رذالت، زبونی، سفل، فرومایگی، لئامت، مذلت، هوان، نشیب، کوتاهی

پستی

<hr> مترادف پسر : ابن، پور، فرزند، صبی، طفل، غلام، نوباوه، نونهال <hr> متضاد پسر : دختر، صبیه

مترادف پسر : ابن، پور، فرزند، صبی، طفل، غلام، نوباوه، نونهال متضاد پسر : دختر، صبیه

پسر

پسراندر

پسرانه

پسرخوانده

پسغده

<hr> مترادف پسله : پنهان، نهان، نهانی، گوشه وکنار، جای دنج، مخفیگاه

مترادف پسله : پنهان، نهان، نهانی، گوشه وکنار، جای دنج، مخفیگاه

پسله

پسله خور

پسله گر

<hr> مترادف پسند : اجابت، پذیرش، دلخواه، صوابدید، قبول، مرغوب، مقبولیت، مقبول، سلیقه، انتخاب، گزینش، گزیدن، تایید، تصدیق <hr> متضاد پسند : ناپسند

مترادف پسند : اجابت، پذیرش، دلخواه، صوابدید، قبول، مرغوب، مقبولیت، مقبول، سلیقه، انتخاب، گزینش، گزیدن، تایید، تصدیق متضاد پسند : ناپسند

پسند

<hr> مترادف پسندیدن : ارتضاء، انتخاب کردن، برگزیدن، پذیرفتن، قبول کردن، پسند کردن، مقبول یافتن، تحسین کردن، ستودن

مترادف پسندیدن : ارتضاء، انتخاب کردن، برگزیدن، پذیرفتن، قبول کردن، پسند کردن، مقبول یافتن، تحسین کردن، ستودن

پسندیدن

<hr> مترادف پسندیده : برگزیده، حسنه، خوب، خوشایند، دلپذیر، ستوده، شایسته، مرضی، مرغوب، مستحسن، مطبوع، مطلوب، معقول، مقبول، منتخب، نیک، نیکو، هژیر <hr> متضاد پسندیده : بد، نامرغوب

مترادف پسندیده : برگزیده، حسنه، خوب، خوشایند، دلپذیر، ستوده، شایسته، مرضی، مرغوب، مستحسن، مطبوع، مطلوب، معقول، مقبول، منتخب، نیک، نیکو، هژیر متضاد پسندیده : بد، نامرغوب

پسندیده

پسنگک

پسوا

پسودن

پسوند

<hr> مترادف پسین : بعدازظهر، عصر، بازپسین، فرجام، موخر <hr> متضاد پسین : پیشین

مترادف پسین : بعدازظهر، عصر، بازپسین، فرجام، موخر متضاد پسین : پیشین

واژه های حرف "پ" - فرهنگ معین