اشتباه کوچک

اشتباه گزارش دادن

اشتباها فرستادن

اشتباهی صدا کردن

اشتباهی گرفتن

<hr> مترادف اشتر : ابل، جمل، شتر، لوک، ناقه

مترادف اشتر : ابل، جمل، شتر، لوک، ناقه

اشتر

<hr> مترادف اشتراک : آبونه، انبازی، شریک، شریک شدن <hr> برابر پارسی : هموندی، انبازش، همسویی

مترادف اشتراک : آبونه، انبازی، شریک، شریک شدن برابر پارسی : هموندی، انبازش، همسویی

اشتراک

اشتراک داشتن

اشتراک دو نفر هم رتبه در کاری

اشتراک صفات

اشتراک مساعی

اشتراک مساعی کردن

اشتراک منافع

اشتراک وجه

<hr> مترادف اشتراکی : شریکی، عمومی، همگانی، کمونیستی

مترادف اشتراکی : شریکی، عمومی، همگانی، کمونیستی

اشتراکی

اشتراکی کردن

<hr> مترادف اشتعال : برافروختگی، برافروختن، درخشیدن، زبانه کشیدن، شعله وری، فروزش <hr> برابر پارسی : افروزش

مترادف اشتعال : برافروختگی، برافروختن، درخشیدن، زبانه کشیدن، شعله وری، فروزش برابر پارسی : افروزش

اشتعال

اشتعال با لرزش

اشتعال لرزشی

اشتعالی

<hr> مترادف اشتغال : حرفه کار، شغل، کسب، مشغله، سرگرمی، گرفتاری، مشغولیت <hr> برابر پارسی : کارگماری، سرگرمی، کار

مترادف اشتغال : حرفه کار، شغل، کسب، مشغله، سرگرمی، گرفتاری، مشغولیت برابر پارسی : کارگماری، سرگرمی، کار

اشتغال

اشتفگی

<hr> برابر پارسی : برگرفتن، برگرفته، برگیری، شکافتن

برابر پارسی : برگرفتن، برگرفته، برگیری، شکافتن

اشتقاق

اشتقاق لغات از یکدیگر

اشتقاق معکوس

اشتقاقی

اشتلم

<hr> برابر پارسی : خواهانی، خواستاری

برابر پارسی : خواهانی، خواستاری

اشتها

اشتهاآور

<hr> مترادف اشتهااور : ( اشتهاآور ) اشتهازا، مشهی

مترادف اشتهااور : ( اشتهاآور ) اشتهازا، مشهی

اشتهااور

<hr> مترادف اشتهار : آوازه، سرشناسی، شهرت، صیت، معروفیت، نامبرداری، ناموری <hr> برابر پارسی : بلندآوازگی، ناموری

مترادف اشتهار : آوازه، سرشناسی، شهرت، صیت، معروفیت، نامبرداری، ناموری برابر پارسی : بلندآوازگی، ناموری

اشتهار

اشتهای زیاد

<hr> مترادف اشتی : ( آشتی ) اصلاح، توافق، سازش، صلح، مسالمت جویی، مسالمت، مصالحه <hr> متضاد اشتی : ( آشتی ) جدال، ستیز، قهر

مترادف اشتی : ( آشتی ) اصلاح، توافق، سازش، صلح، مسالمت جویی، مسالمت، مصالحه متضاد اشتی : ( آشتی ) جدال، ستیز، قهر

اشتی

اشتی دادن

اشتی ناپذیر

اشتی پذیر

اشتی کردن

اشتی کننده

<hr> مترادف اشتیاق : آرزومندی، تعشق، رغبت، شوق، عطش، علاقه، میل، وجد، هوس <hr> برابر پارسی : آرزومندی، شور، شیفتگی

مترادف اشتیاق : آرزومندی، تعشق، رغبت، شوق، عطش، علاقه، میل، وجد، هوس برابر پارسی : آرزومندی، شور، شیفتگی

اشتیاق

اشتیاق داشتن

اشتیاق شدید

اشتیاق و علاقه شدید

<hr> مترادف اشخاص : افراد، کسان، نفوس <hr> برابر پارسی : باشندگان، مردم، آدمیان، مردمان

مترادف اشخاص : افراد، کسان، نفوس برابر پارسی : باشندگان، مردم، آدمیان، مردمان

اشخاص

اشخاص باهوش و خردمند

اشخاص یک کتاب

<hr> مترادف اشراف : اعیان، اغنیا، بزرگان، بزرگزادگان، بلندپایگان، نجبا <hr> برابر پارسی : بزرگان، بزرگواران، بلند پایگان، توانگران، دیده وری، فرونگریستن

مترادف اشراف : اعیان، اغنیا، بزرگان، بزرگزادگان، بلندپایگان، نجبا برابر پارسی : بزرگان، بزرگواران، بلند پایگان، توانگران، دیده وری، فرونگریستن

واژه های حرف "ا" - مترادف و متضاد