مترادف و متضاد

اساساً

<hr> برابر پارسی : بنیادنامه

برابر پارسی : بنیادنامه

اساسنامه

<hr> مترادف اساسی : بنیادی، بنیادین، بنیانی، رادیکال، ریشه ای <hr> برابر پارسی : بنیادی، بنیادین

مترادف اساسی : بنیادی، بنیادین، بنیانی، رادیکال، ریشه ای برابر پارسی : بنیادی، بنیادین

اساسی

اساسی ذاتی

<hr> برابر پارسی : استوره

اساطیر

اساطیر شناس

<hr> مترادف اسان : ( آسان ) ساده، سهل، میسر، بی رنج، راحت <hr> متضاد اسان : ( آسان ) بغرنج، دشوار، سخت، شاق، غامض، متعسر، مشکل

مترادف اسان : ( آسان ) ساده، سهل، میسر، بی رنج، راحت متضاد اسان : ( آسان ) بغرنج، دشوار، سخت، شاق، غامض، متعسر، مشکل

اسان

اسان تر کردن

اسان رفتن

اسان کردن

اسان گیر

اسان گیری

اسانس

<hr> برابر پارسی : ( آسانسور ) بالابر، آسان بر، آسان رو، بالارو

برابر پارسی : ( آسانسور ) بالابر، آسان بر، آسان رو، بالارو

اسانسور

اسانی

<hr> مترادف اسایش : ( آسایش ) آرامش، آسودگی، استراحت، ترفیه، تن آسانی، تنعم، راحت، راحتی، رفاه، سکون، شادکامی، فراغ، فراغت <hr> متضاد اسایش : ( آسایش ) دغدغه، سختی، مشقت، ناآرامی

مترادف اسایش : ( آسایش ) آرامش، آسودگی، استراحت، ترفیه، تن آسانی، تنعم، راحت، راحتی، رفاه، سکون، شادکامی، فراغ، فراغت متضاد اسایش : ( آسایش ) دغدغه، سختی، مشقت، ناآرامی

اسایش

اسایش خاطر

اسایش دادن

<hr> مترادف اسایشگاه : ( آسایشگاه ) آسایشگه، استراحتگاه

مترادف اسایشگاه : ( آسایشگاه ) آسایشگه، استراحتگاه

اسایشگاه

اسایشگاه بیماران فقیر و جذامی

<hr> مترادف اسب : ادهم، ارغون، باره، توسن، دابه، سمند، فرس، مرکب <hr> برابر پارسی : اسپ

مترادف اسب : ادهم، ارغون، باره، توسن، دابه، سمند، فرس، مرکب برابر پارسی : اسپ

واژه های حرف "ا" - مترادف و متضاد