انبار کالا

انبار کالای قراضه

انبار کاه و جو و کنف و غیره

انبار کردن

انبار گمرک

انباربزرگ

انباردار

انباردارو

انبارش

<hr> مترادف انباره : پیل، قوه

مترادف انباره : پیل، قوه

انباره

انبارک

انبارگاه

<hr> مترادف انباز : حصه دار، سهیم، شریک المال، شریک، هم بخش، مانند، مثل، همتا

مترادف انباز : حصه دار، سهیم، شریک المال، شریک، هم بخش، مانند، مثل، همتا

انباز

<hr> مترادف انبازی : شراکت، شرکت، شریکی، مشارکت، همدستی، همکاری

مترادف انبازی : شراکت، شرکت، شریکی، مشارکت، همدستی، همکاری

انبازی

<hr> مترادف انباشتن : آکندن، امتلا، پر کردن <hr> متضاد انباشتن : تخلیه، خالی کردن

مترادف انباشتن : آکندن، امتلا، پر کردن متضاد انباشتن : تخلیه، خالی کردن

انباشتن

<hr> مترادف انباشته : آکنده، انبوه، پر، سرشار، لبالب، مالامال، متراکم، مشحون، ممتلی، مملو <hr> متضاد انباشته : تهی، خالی

مترادف انباشته : آکنده، انبوه، پر، سرشار، لبالب، مالامال، متراکم، مشحون، ممتلی، مملو متضاد انباشته : تهی، خالی

انباشته

انباشته کردن

انباشتگر

<hr> مترادف انباشتگی : آکندگی، امتلا، پری

مترادف انباشتگی : آکندگی، امتلا، پری

انباشتگی

<hr> مترادف انبان : انبانه، خیک، مشک

مترادف انبان : انبانه، خیک، مشک

انبان

<hr> مترادف انبانه : خیک، مشک

مترادف انبانه : خیک، مشک

انبانه

انبر

انبر جراحی

انبر قابلگی

انبر قند گیر

انبردست

انبرک

<hr> مترادف انبساط : بسط، گسترش، گستردگی، سرور، شادی، فرح، نشاط <hr> متضاد انبساط : انقباض <hr> برابر پارسی : گشاده رویی، گستردگی، گستردن، گسترده شدن

مترادف انبساط : بسط، گسترش، گستردگی، سرور، شادی، فرح، نشاط متضاد انبساط : انقباض برابر پارسی : گشاده رویی، گستردگی، گستردن، گسترده شدن

انبساط

انبساطی

انبه

انبه هندی

<hr> مترادف انبوه : پرپشت، مجعد، بسیار، فراوان، کثرت، متراکم، متعدد، توده <hr> متضاد انبوه : تنک

مترادف انبوه : پرپشت، مجعد، بسیار، فراوان، کثرت، متراکم، متعدد، توده متضاد انبوه : تنک

انبوه

انبوه شدن

انبوه شده

انبوه مردم

انبوه کردن

انبوه گیسو

انبوهی

انبیق

<hr> مترادف انتباه : آگاهی، بیداری، نبل، توجه، دقت <hr> متضاد انتباه : غفلت

مترادف انتباه : آگاهی، بیداری، نبل، توجه، دقت متضاد انتباه : غفلت

انتباه

<hr> مترادف انتحار : خودکشی، قتل نفس، نفس کشی <hr> برابر پارسی : خودکُشی

مترادف انتحار : خودکشی، قتل نفس، نفس کشی برابر پارسی : خودکُشی

انتحار

انتحار کننده

<hr> مترادف انتخاب : تعیین، گزینش، گلچین، برگزیدن، گزیدن <hr> متضاد انتخاب : انتصاب <hr> برابر پارسی : گزینش، برگزیدن، گزینه

مترادف انتخاب : تعیین، گزینش، گلچین، برگزیدن، گزیدن متضاد انتخاب : انتصاب برابر پارسی : گزینش، برگزیدن، گزینه

واژه های حرف "ا" - مترادف و متضاد