<hr> مترادف اویزه : ( آویزه ) گوشوار، گوشواره

مترادف اویزه : ( آویزه ) گوشوار، گوشواره

اویزه

اویزهای

اویزگر

اویشن

اویشن کوهی

اپارات فیلم

<hr> مترادف اپارتمان : ( آپارتمان ) خانه، مسکن، منزل، ساختمان <hr> برابر پارسی : ( آپارتمان ) سراچه، اپرک

مترادف اپارتمان : ( آپارتمان ) خانه، مسکن، منزل، ساختمان برابر پارسی : ( آپارتمان ) سراچه، اپرک

اپارتمان

<hr> برابر پارسی : ترانه نما، آوا نمایش

برابر پارسی : ترانه نما، آوا نمایش

اپرا

<hr> برابر پارسی : کارور، گرداننده

برابر پارسی : کارور، گرداننده

اپراتور

اپرای سنگین

اپرای عمیق

اپرای کوچک

اپسیلون

<hr> برابر پارسی : سرشانه

اپل

اپوستروف

<hr> مترادف اپیدمی : بیماری شایع، شیوع، عالمگیر، مسری، همه جاگیر <hr> برابر پارسی : بیماریِ واگیر، فراگیری، همه گیری، همه گیری

مترادف اپیدمی : بیماری شایع، شیوع، عالمگیر، مسری، همه جاگیر برابر پارسی : بیماریِ واگیر، فراگیری، همه گیری، همه گیری

اپیدمی

<hr> برابر پارسی : مو زدایی، موکشی، مو کندن

برابر پارسی : مو زدایی، موکشی، مو کندن

اپیلاسیون

<hr> برابر پارسی : درختِ لادن

برابر پارسی : درختِ لادن

اپیکا

<hr> برابر پارسی : زبانِ کوچک، زبانک

برابر پارسی : زبانِ کوچک، زبانک

اپیگلوت

اچ

<hr> برابر پارسی : ( آچار ) دست ابزار

برابر پارسی : ( آچار ) دست ابزار

اچار

اچار فرانسه

اچار فرانسه بزرگ

اچار پیچ گوشتی

اچالید

اژ

<hr> برابر پارسی : ( آژانس مسافرتی ) سفرگذار، گشت گزاری

برابر پارسی : ( آژانس مسافرتی ) سفرگذار، گشت گزاری

اژانس مسافرتی

اژانس مسافری

اژدر

اژدرمار

<hr> مترادف اژدها : اژدر، افعی، ثعبان، دیومار، مار

مترادف اژدها : اژدر، افعی، ثعبان، دیومار، مار

اژدها

اژدهای اتش خوار

اژدهای افسانهای بالدار

اژدهای افسانهای بالدار دوپا

اژدهایی

<hr> مترادف اژنگ : ( آژنگ ) چروک، چین، شکنج، گره، ماز

مترادف اژنگ : ( آژنگ ) چروک، چین، شکنج، گره، ماز

اژنگ

اژه

<hr> مترادف اژیر : ( آژیر ) اعلام خطر، بانگ، زنگ خطر، هشدار، آگاه، دانا، پرتوان، زورمند، قوی، محتاط، محترز

مترادف اژیر : ( آژیر ) اعلام خطر، بانگ، زنگ خطر، هشدار، آگاه، دانا، پرتوان، زورمند، قوی، محتاط، محترز

اژیر

اژیر مه

اژیر هوایی

<hr> مترادف اکابر : اعاظم، بزرگان، شرفا، مهان، مهتران، سالمندان، معمرین <hr> متضاد اکابر : کهان، کهتران <hr> برابر پارسی : بزرگان، بُزرگان، بزرگسالان، سال مندان

مترادف اکابر : اعاظم، بزرگان، شرفا، مهان، مهتران، سالمندان، معمرین متضاد اکابر : کهان، کهتران برابر پارسی : بزرگان، بُزرگان، بزرگسالان، سال مندان

اکابر

<hr> برابر پارسی : ( آکادمی ) فرهنگستان

برابر پارسی : ( آکادمی ) فرهنگستان

اکادمی

<hr> برابر پارسی : شُخم زدن، شیاردادن، کشاورز

برابر پارسی : شُخم زدن، شیاردادن، کشاورز

اکار

<hr> برابر پارسی : وِریز، وریزِ زرد

برابر پارسی : وِریز، وریزِ زرد

اکاسیا

اکاکیا

<hr> برابر پارسی : بزرگ تر

اکبر

<hr> برابر پارسی : زشت، بی ریخت

برابر پارسی : زشت، بی ریخت

واژه های حرف "ا" - مترادف و متضاد