صفحه اصلی
مترادف و متضاد
واژه های حرف "ب" - مترادف و متضاد
برای ان که
برای او
برای اینده نگاه داشتن
برای اینکه
برای اینکه، برای اینکه
برای تمام عمر
برای جمعاوری اراء فعالیت کردن
برای خود برداشتن
برای روشنایی یا دودکش
برای سربازی گرفتن
برای سودجویی بحی کردن
برای شام
برای فروش
برای ما
برای مثال
برای نخستین بار باز کردن
برای نقش خود مناسب نبودن
برای هدف معین بکار رفته
برای هر
برای هر شخص
برای همیشه
برای همیشه ترک گفتن
برای پول خود را پست کردن
برای چه
برای چیزی بی تاب شدن
برای یدکی نگاه داشتن
برایا
براینده
برایی
برباد دادن
بربادرفته
برباس
بربالش گذاردن
بربر
بربری
بربریت
بربست
بربستی
بربط
بربهای چیزی افزودن
برتافتن
برتخت سلطنت نشاندن
برتخت نشستن
برتر
برتر از
برتر از انسان
برتر از قیاس
برتر بودن
بیشتر