<hr> مترادف تاوان : بدل، جبران، جریمه، خسارت، عوضی، غرامت، کفاره، مغرم، عوض، مابه ازا

مترادف تاوان : بدل، جبران، جریمه، خسارت، عوضی، غرامت، کفاره، مغرم، عوض، مابه ازا

تاوان

<hr> مترادف تاوان دادن : جریمه دادن، جبران کردن، غرامت دادن، مابه ازا پس دادن، کفاره پس دادن <hr> متضاد تاوان دادن : تاوان گرفتن

مترادف تاوان دادن : جریمه دادن، جبران کردن، غرامت دادن، مابه ازا پس دادن، کفاره پس دادن متضاد تاوان دادن : تاوان گرفتن

تاوان دادن

<hr> مترادف تاوان دار : ضامن، کفیل، متعهد

مترادف تاوان دار : ضامن، کفیل، متعهد

تاوان دار

تاوان پردازی

تاواندار

<hr> مترادف تاول : آبله، آماس، برآمدگی

مترادف تاول : آبله، آماس، برآمدگی

تاول

تاول دار

تاول دار کردن

تاول زا

تاول زدن

تاول زده کردن

تاول کوچک

تاولچه

تاوه

<hr> مترادف تاویل : بیان، تبیین، تشریح، توجیه، تعبیر، تفسیر، توضیح، شرح، بیان کردن، تفسیر کردن، تعبیر کردن

مترادف تاویل : بیان، تبیین، تشریح، توجیه، تعبیر، تفسیر، توضیح، شرح، بیان کردن، تفسیر کردن، تعبیر کردن

تاویل

تاویل کردن

تاویلی

تأحد

<hr> مترادف تاپ : عالی، بهترین، کامل، بلوز رکابی، بلوز بی آستین

مترادف تاپ : عالی، بهترین، کامل، بلوز رکابی، بلوز بی آستین

تاپ

<hr> مترادف تاپو : خپله، کوتاه قد، خمره

مترادف تاپو : خپله، کوتاه قد، خمره

تاپو

تاچ پادشاهی

تاچ پاپ

تاچه

تاژک

تاژک دار شدن

تاژک داران شب تاب دریایی

تاژکدار

<hr> مترادف تاک : انگور، رز، رزبن، سلیل، مو، تاک بن، سارونه

مترادف تاک : انگور، رز، رزبن، سلیل، مو، تاک بن، سارونه

تاک

تاکتیسم

<hr> مترادف تاکتیک : تدبیر، ترفند، راهکار، سیاست، شگرد، فن، لم، شیوه، روش <hr> متضاد تاکتیک : استراتژی <hr> برابر پارسی : برنامه ریزی، شگرد

مترادف تاکتیک : تدبیر، ترفند، راهکار، سیاست، شگرد، فن، لم، شیوه، روش متضاد تاکتیک : استراتژی برابر پارسی : برنامه ریزی، شگرد

تاکتیک

تاکتیک یا رزم ارایی

<hr> مترادف تاکستان : انگورستان، باغ رزی، تاک زار، موستان، موزار، باغ انگور، انگورزار

مترادف تاکستان : انگورستان، باغ رزی، تاک زار، موستان، موزار، باغ انگور، انگورزار

تاکستان

تاکستان ایجاد کردن

تاکسی

تاکسیبار

تاکها

<hr> مترادف تاکید : ( تأکید ) ابرام، اصرار، اصرارورزی، پافشاری، پیله، سماجت، تصریح، سفارش، استوار کردن، مؤکدساختن، محکم کاری، استوارسازی | ابرام، اصرار، اصرارورزی، پافشاری، پیله، سماجت، تصریح، سفارش، استوار کردن، موکد ساختن، محکم کاری، استوارسازی <hr> برابر پارسی : ( تأکید ) پا فشاری، پا بر جایی، سفارش | پافشاری، پا فشاری، سفارش

مترادف تاکید : ( تأکید ) ابرام، اصرار، اصرارورزی، پافشاری، پیله، سماجت، تصریح، سفارش، استوار کردن، مؤکدساختن، محکم کاری، استوارسازی | ابرام، اصرار، اصرارورزی، پافشاری، پیله، سماجت، تصریح، سفارش، استوار کردن، موکد ساختن، محکم کاری، استوارسازی برابر پارسی : ( تأکید ) پا فشاری، پا بر جایی، سفارش | پافش

تاکید

تاکید بیش از حد

تاکید شده

<hr> مترادف تاکید کردن : ( تأکید کردن ) اصرارورزیدن، ابرام کردن، پافشاری کردن، پای فشردن، پیله کردن، سماجت ورزیدن، مؤکد ساختن، استواری بخشیدن | اصرارورزیدن، ابرام کردن، پافشاری کردن، پای فشردن، پیله کردن، سماجت ورزیدن، موکد ساختن، استواری بخشیدن <hr> برابر پارسی : پافشاری کردن، بزرگنمایی کردن

مترادف تاکید کردن : ( تأکید کردن ) اصرارورزیدن، ابرام کردن، پافشاری کردن، پای فشردن، پیله کردن، سماجت ورزیدن، مؤکد ساختن، استواری بخشیدن | اصرارورزیدن، ابرام کردن، پافشاری کردن، پای فشردن، پیله کردن، سماجت ورزیدن، موکد ساختن، استواری بخشیدن برابر پارسی : پافشاری کردن، بزرگنمایی کردن

تاکید کردن

تاکید کننده

تایب، تائب

<hr> مترادف تایر : حلقه لاستیک، طایر، لاستیک چرخ <hr> متضاد تایر : رنگ

مترادف تایر : حلقه لاستیک، طایر، لاستیک چرخ متضاد تایر : رنگ

تایر

تایر روکش شده

تایر زمستانی

تایر یخ شکن

تایم

<hr> مترادف تایید : اثبات، اذعان، تسجیل، تصدیق، تصویب، صحه گذاری، صوابدید، قبول، گواهی، مرافقت، هم صدایی ، استواری، پشتیبانی، ترهیب، تقویت، کمک کردن، یاوری، یاریگری، یاری کردن، توفیق، عنایت <hr> متضاد تایید : تکذیب <hr> برابر پارسی : ( تأیید ) پذیرش، پشتیبانی، استوارکردن | پذیرش

مترادف تایید : اثبات، اذعان، تسجیل، تصدیق، تصویب، صحه گذاری، صوابدید، قبول، گواهی، مرافقت، هم صدایی ، استواری، پشتیبانی، ترهیب، تقویت، کمک کردن، یاوری، یاریگری، یاری کردن، توفیق، عنایت متضاد تایید : تکذیب برابر پارسی : ( تأیید ) پذیرش، پشتیبانی، استوارکردن | پذیرش

واژه های حرف "ت" - مترادف و متضاد