تسمه رکاب

تسمه زدن

تسمه زده

تسمه زنی

تسمه زیر گردن اسب

تسمه فلزی

تسمه کار

تسمه یا بند مخصوص محکم کردن

تسمه یا طناب

تسمهء اهنی

<hr> مترادف تسمیه : نام گذاری، نام گذاری کردن، نامیدن، نام نهادن

مترادف تسمیه : نام گذاری، نام گذاری کردن، نامیدن، نام نهادن

تسمیه

تسمیه تقلیدی

تسمیه صوفی

<hr> مترادف تسنن : اهل سنت، سنی ، مذهب اهل سنت <hr> متضاد تسنن : شیعی، شیعه، تشیع

مترادف تسنن : اهل سنت، سنی ، مذهب اهل سنت متضاد تسنن : شیعی، شیعه، تشیع

تسنن

<hr> مترادف تسهیل : آسان سازی، ساده سازی ، آسان کردن، ساده کردن <hr> متضاد تسهیل : مشکل آفرینی، مشکل سازی <hr> برابر پارسی : آسانکرد، آسان کردن

مترادف تسهیل : آسان سازی، ساده سازی ، آسان کردن، ساده کردن متضاد تسهیل : مشکل آفرینی، مشکل سازی برابر پارسی : آسانکرد، آسان کردن

تسهیل

<hr> برابر پارسی : آسانیدن

تسهیل کردن

<hr> برابر پارسی : آساینده ها، یاری ها

برابر پارسی : آساینده ها، یاری ها

تسهیلات

<hr> مترادف تسهیم : بخش، تقسیم، توزیع، سهم بری، سهم بندی، سهم دهی

مترادف تسهیم : بخش، تقسیم، توزیع، سهم بری، سهم بندی، سهم دهی

تسهیم

تسهیم کردن

تسهیم کننده

<hr> مترادف تسوید : سیاه کردن، پیش نویس کردن، چرکنویس کردن، مسوده کردن ، نگاشتن، نوشتن <hr> متضاد تسوید : پاکنویس کردن

مترادف تسوید : سیاه کردن، پیش نویس کردن، چرکنویس کردن، مسوده کردن ، نگاشتن، نوشتن متضاد تسوید : پاکنویس کردن

تسوید

<hr> مترادف تسویه : برابر، تساوی ، مساوی، یکسان سازی، تسویت، برابر کردن، مساوی ساختن، راست کردن، مساوی کردن، یکسان کردن، تصفیه حساب <hr> متضاد تسویه : نابرابر <hr> برابر پارسی : یکسان کردن، سر بسر کردن، برابرسازی

مترادف تسویه : برابر، تساوی ، مساوی، یکسان سازی، تسویت، برابر کردن، مساوی ساختن، راست کردن، مساوی کردن، یکسان کردن، تصفیه حساب متضاد تسویه : نابرابر برابر پارسی : یکسان کردن، سر بسر کردن، برابرسازی

تسویه

تسویه حساب کردن

تسویه نمودن

تسویه پذیری

تسویه کردن

<hr> مترادف تسکین : آرامش، التیام، تخفیف، تسلی، دلجویی، فروکش، آرامش بخشیدن، آرام کردن، تسلی بخشیدن، تسلی دادن <hr> برابر پارسی : آرام کردن، دلداری، آرامش، دل آسایی

مترادف تسکین : آرامش، التیام، تخفیف، تسلی، دلجویی، فروکش، آرامش بخشیدن، آرام کردن، تسلی بخشیدن، تسلی دادن برابر پارسی : آرام کردن، دلداری، آرامش، دل آسایی

تسکین

تسکین بخش

تسکین دادن

<hr> مترادف تسکین دهنده : آرام بخش، آرامش بخش، تسکین بخش، مسکن

مترادف تسکین دهنده : آرام بخش، آرامش بخش، تسکین بخش، مسکن

تسکین دهنده

تسکین ناپذیری

تسکین ندادنی

تسکین نیافتنی

تسکین پذیر

<hr> مترادف تسکین یافتن : تسکین پیدا کردن، آرام شدن، آرامش یافتن، تسلی یافتن، التیام یافتن، کاهش یافتن، فرونشستن درد و

مترادف تسکین یافتن : تسکین پیدا کردن، آرام شدن، آرامش یافتن، تسلی یافتن، التیام یافتن، کاهش یافتن، فرونشستن درد و

تسکین یافتن

تسکیندهنده

تسکینی

<hr> مترادف تشابه : تجانس، شباهت، مانندگی، مشابهت، همانندی، همسانی، یکسانی، شبیه بودن، همانند بودن <hr> متضاد تشابه : تخالف، اختلاف، تفاوت <hr> برابر پارسی : همانندی، همگونی، همسانی، مانندگی

مترادف تشابه : تجانس، شباهت، مانندگی، مشابهت، همانندی، همسانی، یکسانی، شبیه بودن، همانند بودن متضاد تشابه : تخالف، اختلاف، تفاوت برابر پارسی : همانندی، همگونی، همسانی، مانندگی

تشابه

تشابه انکسار نور در دو چشم

<hr> مترادف تشبث : آویختگی، آویزش، تمسک، توسل، چنگ زنی، دستاویزسازی، درآویختن، چنگ زدن، متشبث شدن، دستاویزقرار دادن، متمسک شدن، متوسل شدن

مترادف تشبث : آویختگی، آویزش، تمسک، توسل، چنگ زنی، دستاویزسازی، درآویختن، چنگ زدن، متشبث شدن، دستاویزقرار دادن، متمسک شدن، متوسل شدن

تشبث

<hr> مترادف تشبث کردن : متشبث شدن، متوسل شدن، چنگ زدن، گرفتن، آویختن، وسیله قرار دادن

مترادف تشبث کردن : متشبث شدن، متوسل شدن، چنگ زدن، گرفتن، آویختن، وسیله قرار دادن

تشبث کردن

<hr> مترادف تشبع : استقصا، پی جویی

مترادف تشبع : استقصا، پی جویی

تشبع

<hr> مترادف تشبیه : شبیه سازی، قیاس، مقایسه، شبیه کردن <hr> برابر پارسی : مانند کردن، مانندسازی، همانگری

مترادف تشبیه : شبیه سازی، قیاس، مقایسه، شبیه کردن برابر پارسی : مانند کردن، مانندسازی، همانگری

واژه های حرف "ت" - مترادف و متضاد