تپانچه در کردن

تپانچه زدن

تپانچه لوله کوتاه

<hr> مترادف تپش : تپیدن، پرش، ضربان، لرزش، نبض، ترس، واهمه، هراس، گرمی، حرارت، اضطراب، بی قراری، دلهره، خلجان

مترادف تپش : تپیدن، پرش، ضربان، لرزش، نبض، ترس، واهمه، هراس، گرمی، حرارت، اضطراب، بی قراری، دلهره، خلجان

تپش

تپش داشتن

تپش دل

تپش زمان سنجی

تپش سنج

<hr> برابر پارسی : تپش دل، سکسکی

برابر پارسی : تپش دل، سکسکی

تپش قلب

تپش و جنبش

تپش کردن

تپشی

<hr> مترادف تپق : گرفتگی زبان، زبان گرفتگی، لکنت ناگهانی، لکنت آنی، تته پته

مترادف تپق : گرفتگی زبان، زبان گرفتگی، لکنت ناگهانی، لکنت آنی، تته پته

تپق

<hr> مترادف تپل : چاق، فربه، گرد و چاق

مترادف تپل : چاق، فربه، گرد و چاق

تپل

تپلی

تپنده

<hr> مترادف تپه : پشته، تل، حدب، رش، کتل، کوهپایه، گردنه، نجد

مترادف تپه : پشته، تل، حدب، رش، کتل، کوهپایه، گردنه، نجد

تپه

تپه دامنه کوه

تپه دریایی

تپه زیرابی

تپه پرسنگ

تپه کوچک

تپه کوچک اتش فشانی

تپه گرد

تپیدن

<hr> مترادف تک : تنها، طاق، فرد، منفرد، یگانه ، عزب، مجرد، تاخت، تک، تهاجم، حمله، هجوم، یورش ، دو، دویدن، بی نظیر، بی مثل، بی همال، بی مانند، فرید، وحید، ته، قعر، اندک، قلیل، کم <hr> متضاد تک : جفت، زوج، پاتک، دفاع

مترادف تک : تنها، طاق، فرد، منفرد، یگانه ، عزب، مجرد، تاخت، تک، تهاجم، حمله، هجوم، یورش ، دو، دویدن، بی نظیر، بی مثل، بی همال، بی مانند، فرید، وحید، ته، قعر، اندک، قلیل، کم متضاد تک : جفت، زوج، پاتک، دفاع

تک

<hr> مترادف تک افتادن : جدا شدن، جداماندن، تنها شدن، تنها ماندن، دور افتادن

مترادف تک افتادن : جدا شدن، جداماندن، تنها شدن، تنها ماندن، دور افتادن

تک افتادن

تک بازی

<hr> مترادف تک تک : به تفکیک، جداجدا، فردفرد، یکی یکی <hr> متضاد تک تک : جمع

مترادف تک تک : به تفکیک، جداجدا، فردفرد، یکی یکی متضاد تک تک : جمع

تک تک

<hr> مترادف تک خال : آس، برگ برنده، ورق برنده، برجسته، ممتاز

مترادف تک خال : آس، برگ برنده، ورق برنده، برجسته، ممتاز

تک خال

تک خال زدن

تک خوان

تک خوانی

<hr> مترادف تک رو : خودسر، خودمحور، جمع گریز، جماعت گریز، تنهارو

مترادف تک رو : خودسر، خودمحور، جمع گریز، جماعت گریز، تنهارو

تک رو

تک روی

تک ساختن

تک سازی

تک سخنگویی

تک سوی

تک سویه

تک شاخ

تک شدگی

تک فاصله

تک قرار دادن

تک نما

تک نواز

تک نوازی

<hr> مترادف تک و توک : کم، نادر، بسیارکم، اندک، انگشت شمار، قلیل، معدود، پراکنده <hr> متضاد تک و توک : کم وبیش

مترادف تک و توک : کم، نادر، بسیارکم، اندک، انگشت شمار، قلیل، معدود، پراکنده متضاد تک و توک : کم وبیش

واژه های حرف "ت" - مترادف و متضاد