مترادف و متضاد

<hr> مترادف دراز : بلندقامت، بلند، دیلاق، سروقامت، طویل، طولانی، متمادی، مدید، کشیده، ممتد <hr> متضاد دراز : کوتاه

مترادف دراز : بلندقامت، بلند، دیلاق، سروقامت، طویل، طولانی، متمادی، مدید، کشیده، ممتد متضاد دراز : کوتاه

دراز

دراز سر

دراز شدن

دراز شدنی

دراز شدگی

دراز عمر

دراز عمری

دراز مدت

دراز نشو

دراز نفس

دراز نوشتن

دراز نویس

دراز نویسی

دراز و باریک

دراز و باریک شدن

دراز و لا غر

دراز کردن

دراز کشیدن

دراز گویی

<hr> مترادف درازا : تطویل، طول، کشیدگی، مد <hr> متضاد درازا : پهنا، عرض

مترادف درازا : تطویل، طول، کشیدگی، مد متضاد درازا : پهنا، عرض

درازا

درازتر کردن

<hr> مترادف درازدست : متجاسر، متجاوز، متعدی، متغلب، دست دراز، آزمند، حریص، طماع

مترادف درازدست : متجاسر، متجاوز، متعدی، متغلب، دست دراز، آزمند، حریص، طماع

درازدست

<hr> مترادف درازدستی : تجاوز، تخطی، تعدی، تعرض، غلبه، استیلا، تسلط

مترادف درازدستی : تجاوز، تخطی، تعدی، تعرض، غلبه، استیلا، تسلط

درازدستی

درازکش

درازگو

<hr> مترادف درازگوش : الاغ، حمار، خر، خرگوش

مترادف درازگوش : الاغ، حمار، خر، خرگوش

درازگوش

<hr> مترادف درازی : طول، اطاله، طول وتفصیل <hr> متضاد درازی : پهنا، عرض

مترادف درازی : طول، اطاله، طول وتفصیل متضاد درازی : پهنا، عرض

درازی

درازی عمر

<hr> مترادف دراست : درس دادن، آموختن، آموزش، درس خواندن، مطالعه

مترادف دراست : درس دادن، آموختن، آموزش، درس خواندن، مطالعه

دراست

دراشام

دراشامیدن

درافتادن

<hr> مترادف درام : نمایشنامه، غم انگیز، غمبار، بحرانی، وخیم <hr> برابر پارسی : اندوه، اندوهبار

مترادف درام : نمایشنامه، غم انگیز، غمبار، بحرانی، وخیم برابر پارسی : اندوه، اندوهبار

درام

<hr> مترادف درامد : ( درآمد ) دخل، رزق، عایدی، مداخل، مدخل <hr> متضاد درامد : ( درآمد ) هزینه

مترادف درامد : ( درآمد ) دخل، رزق، عایدی، مداخل، مدخل متضاد درامد : ( درآمد ) هزینه

درامد

درامد اتفاقی

درامد داشتن

درامد روحانیون

درامد ملی

درامد کشیش بخش

درامد کلیسایی

درامدن

درامیختن

دران

دراندن

دراوردن

<hr> مترادف درای : جرس، جلاجل، جلجل، درا، زنگ

مترادف درای : جرس، جلاجل، جلجل، درا، زنگ

درای

<hr> مترادف درایت : آگاهی، ادراک، تدبیر، دانایی، فراست، کیاست، هوش <hr> برابر پارسی : بینش، هوش، خرد، آگاهی

مترادف درایت : آگاهی، ادراک، تدبیر، دانایی، فراست، کیاست، هوش برابر پارسی : بینش، هوش، خرد، آگاهی

واژه های حرف "د" - مترادف و متضاد