صفحه اصلی
مترادف و متضاد
واژه های حرف "س" - مترادف و متضاد
سخت بافت
سخت ترین مرحله
سخت تنبیه کردن
سخت جان
سخت جانی
سخت جوشیده
سخت دل
سخت دلی
سخت رگی
سخت زدن
سخت شدن
سخت شدن شرایین
سخت شدن یا پینه کردن پوست
سخت شلا ق زدن
سخت عصبانی شدن
سخت مشغول
سخت مواخذه و توبیخ کردن
سخت مورد انتقاد قرار دادن
سخت ناسازگار
سخت و درخشان
سخت و سفت کردن
سخت ومتحجرشدن
سخت ومحکم
سخت پوست
سخت پوست شناس
سخت پی
سخت کار کردن
سخت کردن
سخت کشیدن
سخت کوش
سخت کوشی
سخت کوشیدن
سخت گاز گرفته شده
سخت گرفتن
سخت گیر
سخت گیر در انضباط خشک
سخت گیر در قضاوت
سخت گیری
سخت گیری در سیاست
سختجان
سختجانی
سختجانی کردن
سختدل
سختدلی
سختسر
سخته
سختکوش
سختکوشی
بیشتر