صفحه اصلی
مترادف و متضاد
واژه های حرف "ق" - مترادف و متضاد
قراسوران
قراص
قراضه
قران
قرانی
قراول
قراول رفتن
قراین
قرب
قرب جوار
قرب جواز
قرب و منزلت
قربان
قربانگاه
قربانی
قربانی برای شفاعت
قربانی دادن
قربانی شدن
قربانی صد گاو
قربانی همگانی
قربانی کردن
قربانی کردن جانبازی
قربانی کردن خود
قربانی کننده
قربت
قرتی
قرح
قرحه
قرحه اکله
قرحه دار
قرحه دار کردن یا شدن
قرحهای
قرشمال
قرص
قرص دارو
قرص لوزی شکل
قرص مانند
قرص مکیدنی
قرص نان
قرص نعناع
قرص کامل ماه
قرض
قرض دادن
قرض دهنده
قرض کردن
قرض کننده
قرض گرفتن
قرضدار
بیشتر