صفحه اصلی
مترادف و متضاد
واژه های حرف "م" - مترادف و متضاد
محکم چسباندن
محکم چسبیده
محکم کردن
محکم کردنی
محکم گرفتن
محکمه
محکمهء جنایی
محکمهپسند
محکمی
محکوم
محکوم به تبعید یا اخراج
محکوم به حبس ابد
محکوم ساختن نفس
محکوم شدن
محکوم کردن
محکومیت
محکومیت قبلی
محکومیت و جدایی
محکپذیر
محیا
محیر
محیرالعقول
محیص
محیط
محیط دایره
محیط شدن
محیط طبیعی
محیط مرئی
محیط کشت
محیطی
محیل
محیل و زرنگ
محیلانه
محیلی
محیی
مخ
مخ استخوان
مخ کوچک
مخابرات
مخابره
مخابره به وسیله نور خورشید
مخابره به وسیله پرچم
مخابره تلگرافی
مخابره کردن
مخابره کننده
مخادع
مخادعه
مخارج
بیشتر